1.1 بیان مسأله تاریخ اهلبیت: را در یک تقسیمبندی کلی، به لحاظ حضور ظاهری و غیبت امامان معصوم: میتوان به دو دوره تقسیم کرد: دوره حضور؛ دوره غیبت. البته دوران غیبت به دو دورهی کاملاً متمایز تقسیم شده است: – غیبت کوتاه مدت (صغرا) – غیبت طولانی مدت (غیبت کبرا) هر یک از دورههای پیشگفته دارای ویژگیهایی است که آن را از دورهی دیگر متمایز میسازد. مثلاً دورهی نخست با حضور ظاهری پیشوایان معصوم: و به مدد حضور آنان، زمینهی هدایت به سوی حق بیشتر و زمینهی انحرافات و بیراههها کمتر بود. اما در دورهی دوّم با غیبت امام4، جریان برعکس شده، زمینهی جریانهای انحرافی رو به گسترش گذاشت. بنابراین به روشنی میتوان دریافت که یکی از دورههای حساس تاریخ شیعه که فرقههای گوناگون در آن گسترش یافت، عصر غیبت و به ویژه دوران غیبت صغرا است. این دوره از تاریخ، به سبب شرایط ویژهی پدیدآمده در جامعهی شیعه و پیامدهایی که غیبت امام4 به همراه داشت، دوران حائز اهمیتی است. عصری که در باور شیعه به دلایل گوناگون، از جمله عدم آمادگی جامعه برای حضور آخرین امام منصوص الهی، ایشان از چشم آدمیان پنهان شد. غیبت امام دوازدهم4 به معنای عدم حضور امام در متن جامعه که براساس حکمت الهی بوده، پیآمدش محروم شدن انسانها از هدایت ظاهری ایشان است. که این خود سبب شد تا در پنهان بودن حضرت4 از چشم آدمیان، فرقهها و جریانهای انحرافی آشکار شوند و پیآمدهای ناگواری را بر جامعهی شیعی هزینه کنند. این فضای بوجود آمده که بهویژه در دوران غیبت صغرا به چشم میآید، اگرچه دیری نپایید وهمهی این جریانها به تاریخ پیوستند جز شیعیان اثنی عشری، اما خسارتهای جبران ناپذیری در تاریخ شیعه داشته است. عوامل مختلفی در پدید آمدن فضای موجود، نقش داشتند اما مهمترین آنها را میتوان فضای حیرت حاکم بر جامعه به خاطر عدم حضور امام در جامعه، بروز پارهای جاه طلبیها و همچنین فاصله گرفتن از خط امامت اصیل و…دانست. که این عوامل سبب شد تا عدهای از شیعیان در امر امامت و پیشوایی دینی، دچار سردرگمی شوند، که این وضعیت، امام4 و نائبان ایش خرید اینترنتی فایل متن کامل : ان را با چالشهایی مواجه نمود که در سالهای نخست انشعاب و تفرّق در مسألهی جانشینی امام یازدهم7 بود و منجر به پیدایش فرقههای نوپدید شد، به طوری که سعد بن عبدالله قمی(م301ق) که در همان عصر میزیسته است به 15 فرقه اشاره میکند، درحالی که نوبختی(م310ق) و شیخ مفید(413ق) به وجود 14فرقه اتفاق نظر دارند، در همین حال مسعودی(م 346) به وجود 20 فرقه اشاره میکند، اما شهرستانی(م548 ق) فقط 11گروه را نام میبرد. اگرچه شمار این فرقهها در سخنان بزرگان و مورخان به گونههای مختلفی ذکر شده اما؛ آنچه در آن اتفاق نظر است شمار فراوان فرقههای پدید آمده در دوران غیبت صغرا است که رسالت اصلی این نوشتار پرداختن به انشعابات ایجاد شده در میان امامیه در این دوره( ازنیمهی دوم قرن سوم تا پایان غیبت صغرا) است.
منطقه گیلان و دیلمان یکی از دیرینهترین کانونهای فعالیت تشیع به شمار میرود. بررسی تاریخی پیدایش، گسترش و استمرار مذهبی، سیاسی و اجتماعی تشیع در محدوده گیل و دیلم به ما کمک می کند که علاوه بر ترسیم تطور تاریخی تشیع در پهنه یاد شده به آسیبشناسی و تحلیل نقاط ضعف و قوت این حضور پی ببریم تا در آینده پیش رو از این تجربیات استفاده گردد. در این پژوهش سعی شده است تا علت ورود و گسترش تشیع در گیل و دیلم پی جویی شود. با سیر مطالعه تحولات تاریخ تشیع در منطقه گیل و دیلم دریافتیم که آن منطقه برخلاف جغرافیایی فعلیاش، در زمان های گذشته محدوده وسیعی را در بر میگرفته است و بخشهای از استانهای امروزی مازندران و قزوین را نیز شامل میشده است. در نوشتار پیش رو جغرافیای تاریخی گیل و دیلم مد نظر قرار گرفته است. در فصل دوم اشاره شد، که علویان مخالف دستگاه خلافت به دلیل اشتراک نظر با اهالی گیل ودیلم در دشمنی با خلفا، ارتباط خویش را با آنان برقرار کردند. علویان شیعی مذهب پس از ورود به گیل و دیلم با تبلیغات صحیح فرهنگی بذر تشیع را در آنجا افشاندند و مردم گیل ودیلم با کمال میل به اسلام ناب شیعی روی آوردند. گیل و دیلم نه تنها به مذهب علویان روی آورده بلکه آنها را در تأسیس حکومت در طبرستان یاری دادند. برخلاف تصور غالب، طبرستانیها در شکل گیری حکومت علویان طبرستان نقش چندانی نداشتند. بلکه علویان با حمایت بی دریغ رزم آوران گیل و دیلم حکومت طبرستان را بنیان نهادند و به کمک آنان حکومت علویان بر طبرستان سالها پابرجا ماند. در فصل سوم با بررسی وضعیت تشیع پس از فروپاشی حکومت مقتدر علویان، معلوم شد که قیامهای پی در پی و کشمکشهای سیاسی و حتی مذهبی و نیز ستمگری برخی از علویان موجب دلسردی گیل ودیلم از آنها و در نهایت موجب افول سیاسی تشیع گردید. با این وجود اهالی گیل ودیلم هیچگاه از مذهب تشیع روی بر نتافتند. همچنانکه در فصل پایانی اشاره رفت سه فرقه مطرح شیعه (زیدیه، اسماعیلیه، امامیه) کم و بیش در آن دیار فعال بودند و دو فرقه زیدیه و امامیه به فراخور شرایط سیاسی و اجتماعی خویش موفق شدند خدمات علمی و فرهنگی قابل ملاحظهای را به تشیع و حتی جهان اسلام ارائه دهند. پیشگفتار اهمیت تاریخ تشیع در منطقه گیل و دیلم به اندازهای است که یکی از نخستین دولتهای شیعه در این ناحیه پایه گذاری شد. جایی که به مدت دو قرن در برابر تلاشهای طاقت فرسای خلفای طمع ورز اسلامی با سرسختی تمام مقاومت کرده بود. حکومت شیعی و مذهب تشیع در این سامان بر پارهای از تحولات سیاسی و علمی جهان اسلام تاثیر گذار بودهاند. هرچند حضور تشیع در گیل و دیلم در بعضی از دورهها با افول سیاسی همراه بوده است ولی همواره در قرنهای طولانی مکتب تشیع در عرصه فرهنگ و اجتماع گیل و دیلم حضوری لاینقطع داشته است. که این امر بر ضرورت و اهمیت تحقیق در پیرامون موضوع پیش رو میافزاید. پژوهنده بر اساس پارهای از مطالعات اجمالی به این فرضیه گرایش پیدا کرد که برخوردهای جائرانه و به دور از فرهنگ اسلام سپاهیان خلفای اسلامی به اهالی گیل و دیلم و پناه آوردن علویان مخالف خلافت به منطقه گیل ودیلم مردم آن نواحی را به پذیرفتن اسلام شیعی ترغیب کرد افزون بر این که سادات وبزرگان شیعی با شیوه فرهنگی واخلاق عملی به تبلیغ وترویج باورهای شیعی همت گماشتند. این تلاشهای صحیح که برگرفته از تعالیم اسلامی بود، اقبال بیش از پیش مردم به پذیرش اسلام ناب که همان عقاید تشیع باشد را فراهم آورد. افزون بر این باید به این نکته نیز تاکید شود که روحیه مهمان نوازی مردمان گیل و دیلم شرایط ورود و نیز کار فرهنگی را برای علویان متواری مهیا کرده بود. به این ترتیب اهالی این منطقه با بهره گیری از آموزههای اسلام شیعی در عرصه علم وفرهنگ وهنر خوش درخشیده و خدمات ارزندهای را به جهان اسلام ارائه نمودند. پژوهنده در این تحقیق کوشیده حتی المقدور دادهها و گزارههای پژوهشی را از منابع کهن و دسته اول به دست آورده و بازتاب دهد. در این رابطه از متون دارای اعتبار و در موضوعاتی مانند تاریخ عمومی، تاریخ نگاری زیدیان، جغرافیا، انساب، رجال…. استفاده شده است. سوگمندانه باید گفت پژوهشهای پیرامون تشیع در گیل و دیلم در عین اندک بودن، از منابع محدود و بعضا دست چندم معاصر به شدت رنج میبرد و این نقیصه آن تحقیات را به سرانجام ناقص و غیر واقعی کشانده است. در تحقیق پیش رو سعی شده است آن کمبودها تا حد زیادی جبران شود. از اینرو به مقدار بسیار زیادی از مطالب این نوشتار برای نخستین بار پای در صفحه تحقیقات جدید باز کرده است. بسیاری از آثار شیعیان گیل و دیلم به وسیله شیعیان زیدی به دیار زیدی مذهبان یمن انتقال داده شده است. احتمالاً تعداد فراوانی از این آثار که بازتاب دهنده وضعیت تشیع گیل و دیلم میباشند در کتابخانههای یمن به صورت خطی باقی ماندهاند. خرید اینترنتی فایل متن کامل : یکی از مشکلات پیش روی این تحقیق عدم انتشار آن آثار میباشد چه بسا با نشر آن کتابها بتوان تحلیل واقعی تری را از حضور تشیع در گیل و دیلم ارائه داد. هرچند نگارنده این سیاهه به برخی از آن نسخههای خطی دست پیدا کرده و از آن بهره برده است. به هر روی نگارنده اذعان دارد این نوشتار با تمام تلاشهای انجام گرفته تنها یک گام کوچک در عرصه شیعه پژوهی در منطقه گیل و دیلم محسوب میشود و از برخی نارساییهای ناگزیر رنج میبرد. امید است که پژوهشگران مشتاق و نکته سنج گامهای پسینی را بردارند تا ضمن رفع کمبودها و اشکالات در تکمیل و غنی سازی این اثر سهیم باشند.
(قد افلح من زَکَّها)[7] آدمیان به حکم فطرت خداجو و کمالطلب خویش در پی تعالی و معنویتند و برای گریز از گزند روزمرگی و تعلقات مادی، راهی میجویند و پناهی میطلبند. در این میان، تهذیب نفس و انس با خالق یکتا، بهترین درمان زخمهایی است که روح کمالجوی مردمان دنیازده و خسته از تکاثر دنیوی بدانها دچار شده است. از مهمترین دغدغههای بشرِ امروز، پاکسازی هوا از آلایندههایی است که سلامت جسم انسان را به خطر انداخته است؛ اما تهذیب روان و پاکسازی روح بشر از اخلاق نامطلوب، چه سهمی از دغدغهها و نگرانیهای آدمیان دارد؟! انواع ناراحتیهای روانی، افسردگیها، جنایات مدرن و مواردی از این دست، زنگ خطری است بسیار جدی که به نظر میرسد در عصر تکنولوژی، به اندازۀ لازم بدانها پرداخته نشده است. تهذیب و پاکسازی نفس یکی از مباحث مهم اخلاق و از ارکان اساسی سیر و سلوک به شمار میآید. آدمی تنها میتواند با خودسازی و تهذیب نفس خویش، از مرز حیوانیت برهد و خود را به مقام والا و پرارج انسانی برساند. صفات رذیله و بیماریهای نفسانی باعث میشود تا عقل و قلب آدمی از دریافت حقایق بازماند. اهمیت پرداخت به تهذیب نفس تا بدانجاست که قرآن مجید بعد از یازده قسم مهم در سورة شمس، یادآور میشود که سعادت و رستگاری تنها از آنِ کسانی است که به تهذیب و تزکیة نفس خود بپردازن:. «قَد أفلَحَ مَن زَکَّها» شخصیتهای برجستهای همچون ابنپقوده در سنت یهودی و خواجه نصیرالدین طوسی در سنت اسلامی ـ که اتفاقاً هم عصر بودهاند ـ حدود هفتصد سال پیش، نخبگان دینیای بودند که به تهذیب نفس، توجه ویژه نشان دادند. خرید اینترنتی فایل متن کامل : شباهتهای جالبی میان افکار و ایدههای این دو اندیشمند وجود دارد: هر دو، فیلسوف[8] بودند؛ هر دو مدتی به منصب حکومتی قضاوت، اشتغال داشتند؛ هر دو فقیه و محل رجوع مردم در مسائل شرعی بودند؛ و هر دو، سرانجام پس از مشاغل متعدد، در سن پختگی و کمال به تهذیب اخلاق روی آورده، اثر یا آثاری اخلاقی پدید آوردند. کتاب اخلاقی ابنپقوده، «وظایف قلوب»[9] و کتاب اخلاقی خواجه نصیرالدین طوسی که در این رساله بدان پرداخته شده، «اوصاف الاشراف»[10] است. این دو اثر، بر سنتهای اخلاقی پس از خود، تأثیرگذار بودند.
: حاصل آنکه کتب دینی هم چون قرآن و کتاب مقدس عبری نه تنها راجع به جایگاه اجتماعی زن سکوت نکردهاند که با بیان روایت آفرینش، رابطهی زن و شر و از طریق خطابات خود به نوعی در زمینهی منزلت انسانی زن و با ارائه الگوهایی از نحوهی معاشرت زنان در جامعه و بیان نقشهای مختلف زن در اجتماع در باب منزلت اجتماعی زن، موضع گیری نیز کردهاند. گرچه در کتب نامبرده گاه مواضع و دیدگاه های متفاوتی ارائه میشود، اما هر دو کتاب با نگاهی بنیادی به موضوع جایگاه اجتماعی زن آنرا ذیل دو محور منزلت انسانی و منزلت اجتماعی مورد توجه قرار دادهاند که متعاقباً در پژوهش حاضر نیز از همین اصل اساسی پیروی شده است. کلید واژگان: جایگاه اجتماعی، منزلت انسانی، منزلت اجتماعی، کتاب مقدس عبری. فصل اول: کلیات 1-طرح مسئله با ظهور مدرنیته تعریف جدید از انسان و تعیین جایگاه او، منشأ تحولات اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و ایجاد رویکرد جدیدی در علم و تمدن شد. همانطور که در کتاب متفکران یونانی آمده است یکی از دغدغه های اساسی در تاریخ تفکر بشر، تعیین جایگاه انسان، ارائه تعریف از او و برشمردن ویژگیهای وجود وی بوده است. تعیین جایگاه انسان نیز به همین تعاریف و شاخصهای انسان شناختی باز میگردد. ایجاد و جهتگیری تمدن ها نیز همواره به تعیین این جایگاه وابسته بوده است. [1] با درنگی کوتاه در گذر تاریخ می بینیم به جزء عدهی معدودی از زنان، زن در طول تاریخ منزلت و جایگاه اجتماعی چشمگیری نداشته است. به نظر می رسد وجود نگرش های افراطی و تفریطی راجع به منزلت انسانی و اجتماعی زن عامل اصلی این محرومیت باشد. در بررسی چگونگی و چرایی شکل گیری این نگرش ها با علل و عوامل بسیاری مواجه می شویم. اما آنچه که به موضوع بحث ما مرتبط می شود نقش متون دینی در ایجاد و تداوم چنین دیدگاه هایی است. علاوه بر عقاید و مکاتب باستان برخی به استناد روایت آفرینش و ارائه تماثیلی از شر ذاتی زن و همچنین خطابات مردسالارانه و بعضاً زن ستیز در برخی متون دینی منزلت انسانی و جایگاه اجتماعی فرودستی برای زن در نظر می گیرند. از طرفی دیگر، عدهای نیز با استناد به همین متون، زن را موجودی فرا بشری دانسته و با استناد به روایت آفرینش و ارتقاء سطح کمال در توالی آفرینش، زن را موجودی برتر دانسته که هیچ مخلوقی حتی مرد، به پای او نمیرسد. نمونه های نامبرده نشان می دهد که متن مقدس عبری و قرآن از جمله متون دینی هستند که در باب منزلت انسانی و اجتماعی زن سکوت نکرده و با ارائه تماثیل و روایاتی در این باره موضع گیری کرده و سخن رانده اند. اما وجود نگرشهای غیر واقع بینانه راجع به شخصیت انسانی و به تبع آن جایگاه اجتماعی زن از متون دینی، اهمیت توجه به این موضوع را دوچندان می کند. درواقع، واکاوی متون دینی ادیان، یکی از مهمترین منابع جهت شناخت «جایگاه اجتماعی زن» میباشد که ذیل دو مقوله منزلت انسانی ومنزلت اجتماعی در کتب نامبرده مطمح نظر واقع خواه خرید اینترنتی فایل متن کامل : د شد. در تبیین منزلت انسانی زن درجه و رتبه انسانیت و جهت بررسی منزلت اجتماعی زن نقش ها و پایگاه های اجتماعی تعریف شده و نمودهای مشارکت اجتماعی زن در منظر قرآن و کتاب مقدس عبری مورد توجه واقع می شود. مجموع مباحث مطروحه نشانگر جایگاه اجتماعی زن در متون نامبرده خواهد بود که برای دستیابی به این مهم رعایت شرط اساسی پرهیز از پیش داوری و ارائه هر گونه پیش فرضی ضروری به نظر می رسد. لذا در این پژوهش سعی شده است، بارعایت همین شرط اساسی شواهد موضوع پیش رو در متن مقدس عبری و قرآن مورد کنکاش قرارگیرد تا قدمی هر چند کوچک جهت تنویر افکار و تغییر نگرش جوامع مخاطب نسبت به جایگاه انسانی و اجتماعی زن برداشته باشیم.
با سقوط سلسلهی ساسانی زندگی در ایران به گونه ای دیگر رقم خورد و روزگار روی دیگر خود را نشان داد. دینیاران یا روحانیون زرتشتی مرجعیت سیاسی خود را برای همیشه از دست دادند. آنان تا پیش از این در کسوت مرجعیت دینی و سیاسی به رتق و فتق امور میپرداختند و در تمام دستگاه حاکمیت نفوذ ویژه داشتند. حتی خود شاه میبایست از جناب موبد تاییدیه داشته باشد؛ حال آنکه از دوبال ریاست ساسانیان، تنها بال دیانت باقی مانده و بال سیاست از بین رفته بود و بهدینان در زیر فرمان مسلمانان بودند؛ معلوم نبود که آیا چیزی از قداست و دیانت زرتشتی باقی خواهد ماند یاخیر؟! ایران یکپارچه اسلامی نشد اما اسلام به سرعت هر روز پیشرفت میکرد و رویهی حقیقت خود را مکشوف تر مینمود. اکثر مسلمانان ایرانی نه با زور شمشیر، بلکه با قدرت استدلال ایمان میآوردند. غیرت و تمدن ایرانی به هر کسی اجازه نمیداد که بخاطر تیزی شمشیر ایمان خویش را از دست دهد و ذلت دنیا و آخرت را بپذیرد. اگر چه شمشیر تازیان تیز بود اما در مصاف با ایمان آهنین ایرانیان، کارآمدی چندانی نداشت؛ بلکه بالعکس گرایش ایرانیان به اسلام عمدتا از سر شوق و استدلال عقلی بوده است. آنچه بیشتر ایرانیان را به پذیرش دین جدید تشویق مینمود مشابهتهای دین خود با دین جدید بود، و البته بی میل نبودند که از فشار طبقه روحانی و قوانین سخت دینی زرتشتی رهایی یابند. از این روی لباس نوی حق و حقیقت را در بهارآزادی اسلامی بر تن نهادند. البته فشار مستقیم از ناحیه حاکمان مسلمان و فقر، جامعه و دینیاران زرتشتی را تهدید میکرد و از این بابت دینیاران بسیار متأثر میشدند[2]. برخی از مومنین برای فرار از پرداخت جزیه اسلام را به ظاهر پذیرفتند. یا در مناطقی مانند سواد و خراسان دهقانان برای حفظ موقعیت اقتصای و اجتماعی خویش اولین کسانی بودند که دین خرید اینترنتی فایل متن کامل : خود را تغییر دادند. حقیقت آن است که کیش زرتشت هیچگاه سقوط نکرد و هنوز هم که هنوز است به علت شهامت و پایداری نسلهای پیدرپی دوام آورده است. کاهش پیروان این دین با گذشت زمان اختصاص به کیش زرتشت ندارد. این سرنوشت عمومی تمام جماعات مذهبی است که زیر فرمان کسانی قرار میگیرند که پیرو کیش دیگرند و رواج کیش خود را از فرائض دینی میدانند.[4]