وبلاگ

توضیح وبلاگ من

" دانلود پروژه و پایان نامه – نقش اصحاب دعوا ودادگاه در ارتباط با اصل تناظرو استثنائات اصل تناظر – 4 "

 

بند دوم – اصل تناظر در حقوق آمریکا

 

‌در آمریکا، دراصلاحیه ی پنجم و چهاردهم قانون اساسی این کشور مقرره ای با عبارت Due process of law به معنای دادرسی مطابق با قانون پیش‌بینی کرده‌اند که به عنوان یک شرط آیینی اجتناب ناپذیر برای مشروعیت تصمیماتی که قابلیت لطمه زدن به حقوق بنیادین از قبیل حق حیات، آزادی فردی و مالکیت را دارند، شناخته می شود . به موجب این مقرره که معادل آمریکایی مفهوم « دادرسی منصفانه » تلقی شده است . هیچکس نباید از حیات ، آزادی یا مالکیت خویش محروم شود بدون آنکه در معرض یک دادرسی مطابق با قانون قرار گرفته باشد . مفهوم واژه ی Due در مقرره قانون اساسی آمریکا به «لزوم مطابقت رسیدگی قضایی با قوانین مملکتی » تعبیر شده است. امکان استماع شدن جوهره مفهوم دادرسی مطابق با قانون در حقوق آمریکا است .به غقیده حقوق ‌دانان آمریکایی ، مجادله بین طرفین دعوا برای کشف حقیقت ضروری است و اگر هریک طرفین ،امکان طرح استدلالات خویش و ‌پاسخ‌گویی‌ به نظرات طرف مقابل را داشته باشد و سپس ، به وسیله شخصی بی طرف اتخاذ تصمیم گردد، مسائل به بهترین شکل آشکار می‌شوند و به نتیجه ای عادلانه منجر خواهد شد. الزامات ناشی از مقرره Due process عبارتند از امکان مورد استماع قرار گرفتن در زمانی مناسب و به طریقی مؤثر . دیوانعالی کشور آمریکا در سال ۱۸۵۰اعلام نمود که «هیچ اصلی برای اجرای عدالت حیاتی تر این نیست که هیچکس نباید بدون اطلاع و امکان دفاع از خود ، محکوم گردد. » « اشخاصی که حقوق آن ها تحت تاثیر یک تصمیم قرار دارد ، مستحق استماع شدن هستند و برای بهره مندی از این حق ، آن ها ابتدا باید مطلع شوند .»بر اساس مقرره دادرسی مطابق با قانون رویه قضایی اطلاع کافی و در زمان مناسب نسبت به عناصر دادرسی و فرصتی منصفانه برای استماع شدن را به عنوان حق هر یک از طرفین دعوا بارها مورد تأکید قرار داده است . قانون فدرال آ.د.م ایالات متحده آمریکا در راستای تامین مقتضیات مقرره مندرج در قانون اساسی این کشور دائر بر لزوم مطابقت دادرسی با قانون ، تمهیداتی را برای تضمین اطلاع خوانده از دعوای اقامه شده علیه او و همچنین ، برقراری امکان مناقشه در ادعاها و ادله طرف مقابل برای هریک از اصحاب دعوا پیش‌بینی نموده است ؛اقامه دعوای مدنی با ثبت دادخواست در نزد دادگاه صورت می‌گیرد. و نسخه ای از دادخواست به همراه احضاریه بایدظرف مهلت معین قانونی توسط خواهان به خوانده دعوا ابلاغ گردد. احضاریه علاوه بر

 

مشخصات دادگاه ، طرفین و موضوعات دعوا ،باید بیانگر مهلتی باشد که طی آن خوانده بایستی حضور یافته و از خویش دفاع کند . بویژه ، در ج این نکته در احضاریه ضروری است که عدم حضور خوانده ، به صدور حکم علیه وی بر طبق خواسته مندرج در دادخواست منتهی خواهد شد (ماده ۴) تعهد هر یک از طرفین مبنی بر افشای مقدماتی ادله مورد استناد خویش و مکانیسم پرسش متقابل از شهود نیز تضمینات دیگری هستند که برای تامین مقتضیات آنچه که در حقوق فرانسه تحت عنوان اصل تناظر نامیده شده ، در نظام قضایی آمریکا به کار گرفته می شود .

 

نتیجه گیری فصل نخست

 

رعایت اصل تناظر و فراهم کردن زمینه ای که اصحاب بتوانند در شرایطی برابر ، خواسته ها ،ادله و استدلالات خود را بیان کرده ، در خصوص ادله و استدلالات مناظره کننده از اصول بنیادین دادرسی عادلانه است .رعایت اصل تناظر در دادرسی از لوازم دادرسی عادلانه است و تضمین کننده بیطرفی و صداقت دستگاه قضایی است . زمانی می توان به بیطرفی و صادقانه بودن دادرسی اذعان کرد که حکم دادگاه از رویارویی و مواجهه اصحاب دعوا ناشی شده باشد. به همین دلیل است که رسیدگی تناظری اختصاص به خوانده ندارد و از همه طرفهای دعوا با هر موقعیتی حمایت می‌کند . لزوم رعایت اصل تناظر از آنجا که از اصول کلی حقوق و یک قاعده حقوق طبیعی است . نیاز به تصریح قانون‌گذار ندارد . در سکوت قانون نیز اصل مذبور باید به عنوان عرف رایج میان حقوق ‌دانان که منابع علم حقوق است مورد توجه و اجرا واقع شود. اصل تناظر هرچند به مفهوم امروزی از حقوق فرانسه به نظام حقوقی ما راه یافته ، ولی بررسی وضعیت قضایی در ایران باستان حاکی از آن است که مفهوم تناظر در نظام قضایی ایران نیز وجود داشته است. در فقه اسلامی نیز اصل دادرسی تناظری و تضمین مساوات اصحاب دعوا از اصول اولیه دادرسی عادلانه به شمار می رود که مبانی آن در این فصل مورد بررسی قرار گرفته است .اصل تناظری بودن دادرسی و لزوم رعایت حقوق دفاع با تعابیری ظاهراً متفاوت اما مشابه و تا حدودی یکسان در محتوا در قوانین آیین دادرسی مدنی اکثر کشور ها مورد احترام واقع شده و به یکی از اصول راهبردی دادرسی مدنی و مدلی جهانی برای دادرس در جوامع دموکراتیک مبدل شده است . رعایت خصیصه تناظری بودن دادرسی روش عقلایی است که ویژگی همیشگی و همه جایی بودن را با خود دارد و بایستی مورد تأیید قرار گیرد. حق دادرسی منصفانه تناظری یعنی فرصت اطلاع یافتن از ملاحظات مطروحه یا دلایل اقامه شده به وسیله طرف دیگر و اظهار نظر ‌در مورد آن ها . هرچند مفهوم دادرسی منصفانه از حیث محتوا گسترده تر از اصل تناظر بوده و تضمینات دیگری از قبیل علنی بودن دادرسی ، استقلال و بی طرفی دادگاه را نیز شامل می‌گردد . اصل تناظر یکی از عناصر کلیدی لازم برای تحقق دادرسی منصفانه است و رابطه ی بین دادرسی منصفانه و اصل تناظری بودن دادرسی را می توان عموم ‌و خصوص مطلق دانست بدین معنا که دادرسی منصفانه اعم از اصل تناظر است و عناصر دیگری نظیر حق انتخاب وکیل ، لزوم استقلال و بی طرفی دادگاه را نیز شامل می‌گردد.

 

­­­­

 

فصل دوم

 

نقش اصحاب دعوا ودادگاه در ارتباط با اصل تناظرو استثنائات اصل تناظر

 

رعایت اصل تناظر در جریان دادرسی مدنی منطق حقوق دادرسی است وتمام دادرسی و عناصر آن باید با این منطق حرکت کرده و به نتیجه برسد .درحقیقت ، هدف رعایت اصل تناظر در جریان دادرسی تضمین انصاف در چارچوب لزوم رعایت مشارکت آگاهانه اصحاب دعوا در آرای تاثیر گذار بر آنان است .اصل تناظر و اثر آن را می توان در تمام جریان دادرسی دید که در این فصل به بررسی این امر در ارتباط بانقش خوانده ، خواهان و دادگاه در جریان دادرسی می پردازیم و باید دید که اصل تناظر در جریان دادرسی مدنی چه مقتضیاتی را بر بازیگران دادرسی تحمیل می‌کند. این اصل در موارد استثنایی رعایت نمی گردد که در ادامه این فصل مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

مبحث نخست – نقش اصحاب دعوا و دادگاه و رعایت اصل تناظر

" فایل های مقالات و پروژه ها – قسمت 17 – 1 "

 

    1. ۱ Tayles et al, 2002 ↑

 

    1. Roslender and Fincham, 2001 ↑

 

    1. Nonaka, 1995 ↑

 

    1. Teece, 2000 ↑

 

    1. krgh and Roos, 1996 ↑

 

    1. Sveiby, 1997 ↑

 

    1. Macdonald, 2000 ↑

 

    1. ۱ Marr ↑

 

    1. ۲ Kannan et al.,2004 and Chen et al.,2004 ↑

 

    1. ۱ Intellectual Capital ↑

 

    1. ۲ Heather A. Smith, Dr. James D. McKeen, May, 2003 ↑

 

    1. ۳ Capital Employed Efficiency ↑

 

    1. ۴ Bontis et al .,2000 ↑

 

    1. ۵ Human Capital Efficiency ↑

 

    1. ۶ Structural Capital Efficiency ↑

 

    1. ۱ Drucker ↑

 

    1. ۲ Intellectual capital ↑

 

    1. ۳ Flamholtz et al ↑

 

    1. ۴ Intangible assets ↑

 

    1. ۵ Tayles et al ↑

 

    1. ۶ Goldfinger ↑

 

    1. ۱ Patents ↑

 

    1. ۲ Seetharaman et al, 2002 ↑

 

    1. ۳ Sullivan et al, 2000 ↑

 

    1. ۱ Kendrick ↑

 

    1. ۲ Lev ↑

 

    1. ۳ Seetharaman et al ↑

 

    1. ۴ Kannan et al, 2004 ↑

 

    1. ۱ Goodwill ↑

 

    1. ۲ Horibe ↑

 

    1. ۳ Bontis et al, 2000 ↑

 

    1. ۱ Core capabilities ↑

 

    1. ۲Core compentecies ↑

 

    1. ۳ Sanchez et al, 2000 ↑

 

    1. ۴ Bontis, 1998 ↑

 

    1. ۵ Sveiby ↑

 

    1. ۱ Balanced Scorecard ↑

 

    1. ۱ Stewart ↑

 

    1. ۲ Roos et al ↑

 

    1. ۳ Brooking, ↑

 

    1. Olve et al ↑

 

    1. Elusive ↑

 

    1. Gupta et al ↑

 

    1. Klein et al ↑

 

    1. Edvinsson et al ↑

 

    1. Mouritsen ↑

 

    1. Dierickx and Cool ↑

 

    1. ۱ Brooking et al ↑

 

    1. ۲ Edvinsson ↑

 

    1. ۳ Lim et al ↑

 

    1. ۱ Bontis ↑

 

    1. ۲ Relational Capital ↑

 

    1. ۳ Organizational capatilities ↑

 

    1. ۱ Bontis,1998 and Bontis et al,2000 ↑

 

    1. ۱ Intellectual Agility ↑

 

    1. ۲ Renewal and Development Capital ↑

 

    1. ۳ Brooking ↑

 

    1. ۴ Human-centred Assets ↑

 

    1. ۵ Intangible Asset Monitor ↑

 

    1. ۶ Sveiby,1997 ↑

 

    1. ۱ Brennan et al, 2000 ↑

 

    1. ۲ Eustace ↑

 

    1. ۱ Objective ↑

 

    1. ۲ Seetharaman et al ↑

 

    1. ۳ Skandia Value Scheme ↑

 

    1. ۴ Kannan et al,2004 ↑

 

    1. ۱ Chen et al,2004 ↑

 

    1. ۱ Relational Resources ↑

 

    1. ۲ Competence Resoures ↑

 

    1. ۱ Brennan et al,2000 ↑

 

    1. ۲ Petty et al,2000 ↑

 

    1. ۱ Lim et al ↑

 

    1. ۲ Corporate Capital ↑

 

    1. ۳ Functional Capital ↑

 

    1. ۴ Business Capital ↑

 

    1. ۵ Supplier Capital ↑

 

    1. ۶ Alliance Capital۷ Investor Capital ↑

 

    1. ۱ Lim et al,2004 ↑

 

    1. ۲ Output Measures ↑

 

    1. ۳ Performance Drivers ↑

 

    1. Danish Confederation of Trade Unions ↑

 

    1. Brennan et al ↑

 

    1. Marr & Schiuma ↑

 

    1. Brand Image ↑

 

    1. ۱ Olve et al ↑

 

    1. ۲ Chen et al ↑

 

    1. West & Fallen ↑

 

    1. Lank ↑

 

    1. Johanson ↑

 

    1. Youndth ↑

 

    1. Roos et al,1997 ↑

 

    1. Kohli & Jaworski, ↑

 

    1. Fornell, ↑

 

    1. Horibe, ↑

 

    1. Young et al ↑

 

    1. Andersson ↑

 

    1. Sulivan et al ↑

 

    1. Johansson et al ↑

 

    1. Waterhouse & Svendsen, ↑

 

    1. Harvey and Lusch, ↑

 

    1. ۱ Best practices ↑

 

    1. ۱ Seetharaman et al,2002 ↑

 

    1. ۱ Rodov & Leliaert ↑

 

    1. ۲ Tan et al ↑

 

    1. Annell ↑

 

    1. Sveiby ↑

 

    1. ۱ Technology Brooker ↑

 

    1. ۱ Ibid, p9 ↑

 

    1. ۲ Daw Chemical ↑

 

    1. ۳ Ibid, p8 ↑

 

    1. Joia ↑

 

    1. Edvinsson and Malone ↑

 

    1. ۱ Chen & Dodd ↑

 

    1. Bose ↑

 

    1. Bacidore, Boquist, Milbourn & Thakor, 1997; Biddle et al,1997; Villiers, 1997; Makelainen, 1998 ↑

 

    1. Rodov & Leliaert, ↑

 

    1. Ibid p12 ↑

 

    1. Ibid p13 ↑

 

    1. ۱ James Tobin ↑

 

    1. ۲ Ibid, p15 ↑

 

    1. ۱ Value Added Intellectual Capital ↑

 

    1. ۲ Pulic 1998 ↑

 

    1. ۱ Ordo´nez de Pablos ↑

 

    1. ۱ Forward – Looking ↑

 

    1. ۲ Backward – Looking ↑

 

" دانلود پایان نامه و مقاله – – 4 "

هر چند این عامل توسط تحلیل گران فشارهای شغلی نادیده گرفته می شود ولی این نکته روز به روز روشنتر می شود که تأثیر این عامل بسیار شدید است و اگر از دید سیستم باز به سازمان نگاه کنیم(یعنی بپذیریم که سازمان از محیط خارج به شدت تأثیر می پذیرد) پرواضح است که فشار شغلی صرفاً به چیزهایی که در خلل ساعت کار در درون سازمان اتفاق می افتد محدود نمی شود.

 

«ایوان سویچ» و «ماتسون» فشارزاهای برون سازمانی را به صورت تغییرات اجتماعی، تکنولوژی، خانواده جابجایی و شرایط اقتصادی و مالی، نژاد و طبقه اجتماعی، شرایط محیط زیست یا شرایط محیط زندگی تقسیم بندی می‌کنند.

پدیده تغییرات اجتماعی و تکنیکی، در شیوه های زندگی مردم اثرات عظیمی داشته و بدون شک این تأثیرات به مشاغل آنان نیز کشیده شده است. هر چند علوم پزشکی بر طول عمر انسان‌ها افزوده و تهدید بسیاری از بیماری‌ها را از بین برده یا کاهش داده است. سرعت حرکت زندگی امروزی نیز فشار روانی را افزایش و بهزیستی را کاهش داده است.

 

«کرتینر» بهزیستی را چنین تعریف ‌کرده‌است[۱]: تعادل هماهنگ و مولد جسمانی، ذهنی و بهبود وضع اجتماعی که معلول قبول مسئولیت فردی برای پیشرفت و توسل به برنامه افزایش تندرستی است.

 

از آنجا که امروزه مردم در نوع از زندگی سرشار از دیدن و دویدن، تحرک شهرنشینی، ازدحام و سریعاً متحول گرفتار شده اند. بهزیستی آنان به طور کلی و راه تباهی پیمود امکانات بالقوه ابتلا به فشار روانی در محیط کار افزایش یافته است.

 

خانواده شخصی در رشد شخصیت او تأثیر فراوان دارد. شرایط خانوادگی اعم از یک بحران مختصر مانند دعوای خانوادگی یا بیماری یکی از اعضاء خانواده، یا مناسبات غیردوستانه با همسر یا فرزندان به مدت طولانی، می‌تواند در نقش عامل مهم فشارزای یک کارمند ظاهر شود. تغییر محل خانه نیز به دلیل جابجایی یا ارتقای محیط مسکونی می‌تواند همین نقش را داشته باشد. متغیرهای اجتماعی نظیر نژاد، جنس و طبقه اجتماعی نیز می‌تواند به صورت عوامل فشارزا عمل کند.

 

  1. عوامل سازمانی فشارزا؛

علاوه بر عوامل بالقوۀ فشارزا که به خارج از محیط سازمان مربوط می شود عوامل دیگری که به خود سازمان مربوط می‌شوند وجود دارد هر چند سازمان متشکل از افراد گروه ها است، اما تعداد زیادی عامل فشارزای کلان خاص سازمان‌ها وجود دارد که می‌تواند از عوامل بالقوه فشارزا بحساب بیاید این عوامل تحت مقوله های سیاست سازمانی، ساخت سازمانی، شرایط مادی سازمان و فرایندهای سازمانی دسته بندی شده است.

 

  1. عوامل گروهی فشارزا؛

گروه می‌تواند منبع بالقوه فشار روانی باشد این عوامل گروهی فشارزا را می توان در سه زمینه زیر تقسیم کرد.

 

الف) فقدان همبستگی گروهی؛

 

همبستگی یا با هم بودن برای کارکنان، خصوصاًً در سطوح پایین تر سازمانی، بسیار حائز اهمیت است. هرگاه این فرصت در نتیجۀ طراحی وظایف از یک کارمند سلب شود یا دلیل محرومیت او از این امکان اقدامات سرپرست به شیوه ای باشد که بعضی از کارها را قدغن یا دیگر اعضای گروه او را از خود طرد کنند، نتیجه می‌تواند بسیار فشارزا باشد.

 

ب) فقدان حمایت اجتماعی؛

 

حمایت یک یا تعدادی از اعضای یک گروه همبسته، برای کارمند بسیار مهم است. آنان با تقسیم کردن مسائل و خوشیهای خود با دیگران، بهتر به تخلیه بار هیجانی دست می‌یابند و محرومیت از این حمایت ممکن است برای فرد بسیار فشارزا باشد.

 

ج) تضاد بین افراد، بین گروه و تضاد درونی افراد:

 

تضاد از نظر مفهومی با فشار روانی ارتباط بسیار نزدیک دارد. به طور معمول، تضاد با اقدامات خصمانه یا ناشایست فردی نظیر ‌هدف‌های‌ شخصی یا ارزش‌های نیازهای انگیزشی، با افراد متعلق به گروه با مناسبات گروهی ارتباط دارد. این قبیل تضادها می‌تواند برای فرد فشارهای روانی قابل ملاحظه ای ایجاد نماید.

 

  1. عوامل فشارزای شخصی؛

تمام عوامل فشارزا که تاکنون مورد بحث قرار گرفت (عوامل برون سازمانی- عوامل درون سازمانی- عوامل گروهی) همه در نهایت در سطح عوامل شخصی ظاهر می شود. هر چند تعداد عوامل احتمالی فشارزای شخصی بسیار زیاد است، اما سه مورد زیر بیش از سایر موارد حائز اهمیت می‌باشد. و تحلیل را از کوچک‌ترین مورد به بزرگترین مورد می نویسیم:

 

الف)عوامل فشارزای نقش به انضمام تضاد، ابهام و سبک بودن یا بیش از حد سبک بودن بخش

 

ب)تغییرات زندگی و شغلی

 

ج) ویژگی‌های فردی بانضمام ابعاد و تیپهای شخصیتی و الگوهای رفتاری

 

ابهام نقش و تضاد نقش:

 

الف) ابهام نقش هنگامی وجود دارد که شاغلین در مرد رفتارهایی که در شغل از آن ها انتظار می رود دچار سردرگمی شوند هنگامی رخ می‌دهد که شاغلین با دو نقشهای شغلی متناقض بیشتری مواجه شوند. ابهام نقش معمولاً به دلیل ارتباط ضعیف سرپرستی ‌در مورد وظایف شغلی پیش می‌آید. فقدان اطلاعات، حدسیات کارکنان درباره وظایف خود، می‌تواند آن ها را دربارۀ تفسیر ناصحیح از وظایف شغلی شان نگران کند. تضاد نقش زمانی رخ می‌دهد که به کارکنان وظایفی محول شود که متناقض با وظایف قبلی آن ها‌ است. و این امر موجب تعارض در فرد می‌گردد. فشار روانی دستاورد مستقیم ناسازگاری میان انتظارات متضاد است.[۲]

 

تعارض؛

 

تعارض روندی است که در آن شخص A بگونه ای عمدی سعی می‌کنند تا کوشش های B را از طریق نوعی بازداری که نتیجه اش ناکامی B در رسیدن به اهداف و یا پیشبرد علاقه مندیهایش است خنثی کند.

 

وقتی فردی در مقابل انتظارات نقش متباینی قرار می‌گیرد تعارض نقش حاصل می شود. تعارض وقتی به وجود می‌آید که شخص دریابد که قبول شرط یک نقش، کار را برای نقش دیگر دشوار می‌دارد و در حالت افراطی آن، شامل موقعیتهایی می شود که در این موقعیت ها و یا چند انتظار نقش به صورت متقابل تباین پیدا می‌کنند. این تعارضات از طریق انتظارات متباین درون سازمان بر فرد تحمیل می شود و بر رفتار او تأثیر می‌گذارد. شکی نیست که آن ها سبب تنش و دل زدگی های درون می‌شوند و پاسخ های رفتاری متعددی را به دنبال می آورند ‌بنابرین‏ تعارض می‌تواند در ارتباط با عملکرد یک گروه و یا یک واحد، سازنده یا مخرب باشد.[۳]

 

سطوح تعارض؛

 

سطوح تعارض می‌تواند بسیار بالا و یا بسیار پایین باشد (حداکثر/حداقل). هر دو جانب افراط و تفریط، تابع عملکرد می‌شوند. مطلوب ترین سطح تعارض، آن حدی است که از رکود جلوگیری، خلاقیت را تحریض و تنش را زایل سازد و جوانه های تغییر را شکوفا سازد و در عین حال نباید به اندازه ای باشد که مخل یا مانع هماهنگ شدن فعالیت‌ها گردد.

 

در صورتی که تعارض در سطح افراطی یا ناکامی باشد، می‌تواند مانع اثربخشی گروه یا سازمان گردیده، رضایت خاطر اعضای گروه را کاهش دهد و میزان غیبتها و استعفا و اخراج را در مقابل استخدام بالا ببرد و سرانجام به باروری کمتری منجر گردد. از طرفی وقتی تعارض در سطحی مطلوب باشد، رضایت و بی اعتنایی باید به حداقل خود برسد، انگیزش از راه ایجاد محیطی چالش و سئوال برانگیز به کمک سرزندگی و نشاطی که کار را دلخواه می‌کند تقویت گردد.

 

" دانلود فایل های دانشگاهی | مبحث پنجم: رهن – 2 "

در صلح دعاوی، اثر متعارف عقد اعلام حقی است که دو طرف پیش از وقوع آن داشته اند، مگر این که در آن به وقوع تراضی بر ایجاد یا انتقال حق تصریح شود یا از قرائن برآید. بی گمان، در هر صلح دو طرف کم و بیش گذشت هایی در برابر یکدیگر می کنند، ولی فرض این است که آنچه به جای مانده و در صلح آمده است، بقیه همان حقوق پیشین است که در مفاد عقد اعلام می شود. از فرض اعلامی بودن صلح نتایج گوناگونی گرفته شده است که پاره ای از آن ها قابل انتقاد به نظر می رسد.[۵۸]

 

۳- اثر ایجادکننده حق:

 

اثر صلح را نباید محدود به اعلام حق کرد: در صلح دعاوی، سقوط حق اقامه دعوی از آثار اجتناب ناپذیر این عقد است، یعنی اخبار به حق و سقوط آن همراه یکدیگر است. از سوی دیگر، به طور معمول دو طرف دعوی به تمیز حق مورد نزاع قناعت نمی کنند و شروط و تعهداتی بر آن می افزایند که بی گمان باعث ایجاد و انتقال حق است، به گونه ای که گاه صلح اسقاط و اعلام و ایجادکننده حق در یک پیمان جمع است و عقد هر سه چهره را با هم دارد.

 

ب) نسبت به اشخاص ثالث

 

۱- اثر نسبی صلح:

 

اثر عقد صلح، مانند سایر قراردادها، نسبی و محدود به کسانی است که آن را منعقد ساخته اند. ‌بنابرین‏، اگر در دعوایی که بین چند تن جریان دارد بین دو نفر از آنان صلح شود، این عقد اثری درباره سایرین ندارد. همچنین، صلحی که بین زیان دیده اصلی و مسئول حادثه واقع می شود، درباره وارثان قربانی که زیان‌های شخصی و خاص خود را می خواهند اثر ندارد.

 

۲- اثر صلح به نفع شخص ثالث:

 

نسبی بودن اثر صلح با نفوذ شرط به نفع شخص ثالث منافات ندارد. نفوذ تعهدی که در قراردادها به سود ثالث می شود، در واقع استثنایی است عمومی که مخصوص قاعده نسبی بودن اثر قراردادها است (مواد ۲۳۱ و ۱۹۶ ق.م). ‌بنابرین‏، در عقد صلح می توان شرط کرد که یکی از دو طرف کاری را برای شخص ثالث انجام دهد یا مبلغی به او بپردازد.

 

۳- اثر صلح به زیان اشخاص ثالث:

 

گذشته از صلحی که حاوی تعهد به سود شخص ثالث است، گاه در اثر تغییر عنوان عقود دیگر و انتخاب عنوان صلح، این عقد به زیان اشخاص ثالث تمام می شود. برای مثال، بیعی که به صورت صلح درآمده است، حق شفعه شریک فروشنده را از بین می برد.

 

مبحث پنجم: رهن

 

گفتار نخست: مفهوم رهن

 

عقدی را که به موجب آن مال مدیون وثیقه طلب قرار می گیرد، رهن می نامند. چنان که ماده ۷۷۱ قانون مدنی در تعریف آن می گوید: «رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به دائن می دهد. رهن دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن می گویند». به مال مورد وثیقه نیز «رهن» گفته می شود. برای مثال، در ماده ۷۸۴ که آمده است: «تبدیل رهن به مال دیگر به تراضی طرفین جایز است» و مقصود تبدیل وثیقه یا عین مرهونه است که با کلمه «رهن» بیان می شود.[۵۹]

 

بدین ترتیب، عقد رهن سبب می شود که طلبکار وثیقه عینی بیابد و بر آن «حق عینی تبعی» پیدا کند؛ بدهکار نتواند در آن تصرفی کند که به زیان مرتهن باشد (ماده ۷۹۳ ق.م) و طلبکار، نسبت به استیفای حق خود از قیمت رهن، بر دیگر طلبکاران رجحان یابد.

 

گفتار دوم: انعقاد رهن

 

الف) لزوم ایجاب و قبول

 

عقد رهن نیز، مانند سایر قراردادها، بر مبنای تراضی دو طرف آن واقع می شود. این تراضی به صورت ایجاب و قبول اعلام و بیان می گردد. مرسوم است که ایجاب از سوی بدهکار (راهن) باشد و قبول از جانب طلبکار، ولی هیچ مانعی ندارد که پیشنهاد را طلبکار بدهد و بدهکار آن را بپذیرد.

 

ایجاب رهن ممکن است به وسیله قبض و از راه معاطات انجام شود (ماده ۱۹۳ ق.م). و همچنین ممکن است به صورت شرط ضمن عقد دیگری، مانند بیع یا اجاره و نکاح، درآید یا دادن رهن و پذیرش آن به عنوان شرط فعل بر بدهکار و طلبکار واجب شود.

 

ب) لزوم قبض مال مرهون

 

در فقه امامیه، نسبت به اثر قبض در وقوع عقد رهن یا لزوم آن، سه نظر گوناگون داده شده است:

 

۱- عقد رهن با ایجاب و قبول واقع می شود و اجرای مفاد آن نیز بر راهن لازم است: یعنی قبض مال مرهون هیچ نقشی در نفوذ عقد ندارد.

 

۲- قبض مال مرهون شرط صحت عقد رهن است و بدون آن عقد واقع نمی شود و ایجاب و قبول اثر ندارد.

 

۳- با ایجاب و قبول عقد واقع می شود، ولی راهن به قبض الزام نمی شود و پای بند به مفاد آن نیست.

 

ج) لزوم وجود و اهلیت دو طرف در زمان قبض

 

در صورتی که قبض از ارکان عقد رهن باشد، باید در زمان وقوع آن نیز دو طرف موجود و دارای اهلیت باشند. مرگ و حجر یکی از آنان به منزله مرگ و حجر در فاصله بین ایجاب و قبول است.

 

گفتار سوم: مورد رهن

 

الف) لزوم عین بودن مورد رهن

 

از تعریف بیع نیز چنین برمی آید که موضوع آن باید عین باشد (ماده ۳۳۸ ق.م). ولی، توضیح مواد ۳۵۰ و ۳۵۱ نشان می دهد که عین کلی نیز ممکن است موضوع خرید و فروش قرار گیرد. برای مثال، کشاورزی می تواند ده خروار گندم را به طور کلی بفروشد، هر چند که هیچ گندمی در انبار نداشته باشد.

 

برعکس، در رهن، هنگامی که گفته می شود موضوع آن باید عین باشد، مقصود عین معین است (ماده ۷۷۴ ق.م). زیرا، عقد با قبض مورد رهن تمام می شود. پس، باید عین وجود خارجی داشته باشد و تنها در برابر منفعت قرار نمی گیرد.[۶۰] بدین ترتیب، عین کلی در شمار دیون قرار می گیرد: بیع آن درست و رهن آن باطل است.

 

ب) مورد رهن باید ملک و قابل فروش باشد

 

۱- لزوم این شرط:

 

مقصود از رهن این است که طلبکار بتواند در صورت لزوم مورد رهن را بفروشد و از بهای آن طلب خود را بردارد. به همین جهت نیز در قانون مدنی آمده است که «اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش عین مرهونه را ندارد باطل است» (ماده ۷۷۸). مالی که به ملکیت در نیامده (مانند زمین موات و آب مباح) یا از ملکیت خارج شده است (مانند مال وقف) یا قابلیت تملک را ندارد (مانند اموال عمومی و راه ها) یا منفعت عقلایی و مشروع ندارد (مانند موادمخدر ممنوع) نمی تواند موضوع رهن قرار گیرد، زیرا قابلیت فروش و تملک از سوی مرتهن را ندارد. ماده ۷۷۳ قانون مدنی نیز در تأیید همین مطلب مقرر می دارد: «هر مالی که قابل نقل و انتقال قانونی نیست، نمی تواند مورد رهن واقع شود».

 

۲- رهن مال غیر:

 

لزومی ندارد که مورد رهن ملک مدیون باشد. شخص ثالث می تواند به اذن و خواهش مدیون، یا بدون اذن او، مال خود را وثیقه دین او قرار دهد. همچنین، می تواند مال خود را به مدیون دهد تا رهن دین خویش بگذارد. در این صورت، هرگاه دین به هنگام پرداخته نشود، طلبکار حق پیدا می کند تا درخواست فروش آن مال را از مقامهای عمومی بکند، ولی نمی تواند به سایر اموال مالک رجوع کند.

 

گفتار چهارم: آثار رهن

 

الف) حقوق و تکالیف راهن

" فایل های مقالات و پروژه ها | قسمت 17 – 2 "

 

کارکردگرایان بر این باورند که بر حسب محیط، از ساختارهای متشابه عملکردهای متفاوتی نیز پدید می‌آید، زیرا کارکرد ‌هر ساختار، چیزی جز پاسخ به مقتضیات محیط نیست، و لذا این محیط است که عملکرد ‌هر ساختار را تعیین می‌کند، و به قول «فرانک سورف»[۳۳] نحوه انجام عملکرد نیز به نوبه خود تعیین‌کننده ساختار است. بر این اساس، حزب نیز مانند سایر سازمان‌های سیاسی و اجتماعی از داشتن چنین رابطه‌ای با محیط مستثنی نیست، به بیان دیگر فرهنگ و ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأثیر عمیقی بر نحوه ایفای نقش احزاب و حتی بر ساختار آن‌ ها دارد.

 

«اینکه احزاب در کشورهای جهان سوم در اموری مداخله می‌کنند، که عقلا به حوزه فعالیت حزب مربوط نمی‌شود، یا این که خیلی زود به سوءاستفاده از قدرت گرایش می‌یابن،د دقیقاً ناشی از تأثیر محیط است» (نقیب‌زاده، همان، ص۲).

 

اصل تفکیک قوا نخستین پایه دموکراسی‌های غربی را تشکیل می‌دهد، ولی امروز این اصل در برابر سیطره احزاب حاکم به خصوص در کشورهای در حال توسعه وبه خصوص جهان سوم تضعیف شده.

 

در کشورهای صنعتی و پیشرفته به دلیل رعایت تخصص در ساختارهای اجتماعی و سیاسی و روشن بودن حدود اختیارات نهادها، حزب نمی‌تواند از محدوده اختیارات خود فراتر رفته، و در کار سایر نهادها و مراجع به مداخله بپردازد.

 

در اینجا باید آموزش سیاسی مردم به وسیله احزاب نیز اشاره کرد، پیچیدگی زندگی امروز، به خود امکان نمی‌دهد، که به تنهایی به کسب اطلاعات سیاسی لازم و سپس تحلیل آن‌ ها بپردازند، و در نتیجه راه سیاسی خود را انتخاب کند، حزب از یک طرف اعضای عادی را در جریان امور می‌گذارد، و از طرف دیگر کارآمدترین آن‌ ها را برای ورود به هیئت رهبری و در دست گرفتن امور از طریق آموزش‌های سیاسی ویژه آماده می‌سازد.

 

«آلموند» و «پاول» از جامعه‌شناسان به نام، فنکیونالیستی در کتاب مشترک خود به نام «سیاست تطبیقی» به تشریح نقش احزاب در توسعه ارتباط اجتماعی، اجتماعی کردن سیاست، تطبیق سیستم سیاسی با محیط و توسعه فرهنگ سیاسی پرداخته‌اند.

 

به نظر این دو جامعه‌شناس برجسته، علاوه بر آنکه احزاب سیاسی از طریق یکپارچه کردن خواسته‌های پراکنده، گردش کار سیستم را سهولت می‌بخشد، در برقراری پیوند روانی و مادی بین فرد و سیستم سیاسی و نزدیک کردن عقاید و افکار مردم وحکومت نقش مهمی را ایفا می‌نمایند، که خود به حفظ نظام سیاسی کمک می‌کند امروز اغلب دولت‌ها حتی آن‌ ها که ذاتاً با مشارکت آگاهانه مردم امور سیاسی موافق نیستند، برای این امر ارزش خاصی قائلند ، زیرا بدون داشتن یک پایگاه وسیع اجتماعی، تداوم کار سیستم با مشکلات مهمی روبرو خواهد بود.

 

اجتماعی کردن سیاست، قبل از آنکه هدف یک برنامه توسعه و رشد سیاسی باشد، ضرورتی است که سیستم سیاسی برای ماندگاری ناگزیر از توجه به آن است، چرا که هرچه مشارکت بیشتر باشد، ثبات رژیم نیز بیشتر است.

 

۱-۱-۲-نظریه دیوید اپتر

 

به قول «دیوید اپتر»[۳۴] عملکرد اولیه هر حزب شکل دادن به افکار عمومی است، احزاب سیاسی به انتخابات و نمایندگی معنای عمیق‌تر از انتخاب، یا تأیید یک فرد، به وسیله فردی دیگر می‌بخشد، زیرا با ارائه یک برنامه و خط مشی، موجد فکر جمعی می‌شوند. که زیر پوشش آن افراد پراکنده، به نوعی وحدت سیاسی می‌رسند. بدون چنین اجتماعی هیچ‌گاه امکان ندارد، بتوان افکار و عقاید پراکنده در جامعه را بررسی و به طور یک مجموعه منسجم به رهبران سیاسی منتقل نمود ،تا آن‌ ها نیز به نوبه خود بتوانند افکار عامه را در تصمیمات خود ملحوظ ‌بدارند. اما این عملکرد که «اپشتین»[۳۵] به آن «عملکرد پروگراماسیون» می‌گوید، خود متضمن علمی است، که دموکراسی را در عمل با معضلی لاینحل روبه‌رو می‌سازد، زیرا هیچ‌گاه فرد نمی‌تواند حزبی را پیدا کند، که برنامه آن تجسم تمامی آرمان‌های او باشد، ممکن است شخصی با سیاست خارجی یک حزب موافق ولی با برنامه های داخلی آن مخالف باشد. بعلاوه هیچ گاه تضمینی وجود ندارد که حزب پس از پیروزی به برنامه های اعلام شده عمل کند. برعکس به قول «ماکس وبر» ، هرچه شعارهای حزب و گروه درازتر باشد، فاصله آن با واقع بینی و اختلاف حرف و عمل بیشتر است. نکته دیگر اینکه غالباً مواردی پیش می‌آید، که جامعه به دو گرایش کلی مثل چپ و راست تقسیم می‌شود، در چنین حالتی ممکن است فرد حق انتخاب راه محدود به گزینش بین بد و بدتر ببیند، یا در حالت بهتر، یکی از گرایشات را فقط به طور جمعی با نظرات خود نزدیک یابد. در تاریخ مبارزات اجتماعی بسیار مشاهده شده است، که مثلاً جامعی بین طرفداران و مخالفان یک شخصیت (مثل دو گل) تقسیم شده، و رأی دهنده بین دو. نظر افراطی قرار گرفته است ( نقیب‌زاده ، همان، ص۲).

 

۱-۲-تحلیل جامعه شناسی صرف

«کینگ مرتن»[۳۶] در کتاب « آخشیج­های نظریه و روش در جامعه‌شناسی» با مطالعه ماشین حزب در آمریکا و الهام از عبارت پردازیه های فرویدیسم، عملکرد احزاب را به دو نوع آشکار و پنهان تقسیم کرده، عملکرد آشکار همان است که از حزب انتظار می‌رود، و تحت عنوان تحلیل کلاسیک از عملکرد احزاب از آن نام می‌برند ، ولی عملکرد پنهان ، نه از حزب انتظار می‌رود، و نه کسی آن را در برنامه حزب گنجانده است ، بلکه حزب در جریان عمل و به مقتضای محیط ناخواسته به انجام آن کشانده می‌شود. اگر حزب در آمریکا توانسته است، علی‌رغم حملات و انتقادات شدید همچنان پابرجا بماند، به نظر «مرتن» دقیقاً به دلیل همین عملکرد پنهانی است، که ریشه حزب را در جامعه قوام بخشید است، حزب نه تنها کار تازه واردین و مهاجرین در جامعه را انجام می‌دهد[۳۷]، و سبب می‌شود تا این‌گونه افراد خود را بیگانه با محیط و طرد شده از اجتماع تصور نکنند، بلکه بسیاری از مسائل خصوصی مثل ثبت نام فرزندان، یا حل مسائل حقوق آن‌ ها نیز رسیدگی می‌کند. در این صورت فرد خود را وابسته به حزب و آن را حامی خود می‌داند.

 

«باید یادآور شد که احزاب سیاسی بنیاد سیاست و حکومت را در کشورهای غربی دچار تحولی عمیق ساخته، آن‌چنان که سیاست آن‌ ها در عمل با قوانین بنیادین که اساس حکومت در دموکراسی‌های غربی را تشکیل می‌دهد مغایرت تام دارد»(همان، ص۳).