همزمان با افزایش جمعیت نیاز به آب سالم و قابل شرب روند صعودی داشته و از سویی منابع آب سطحی نیز با مسئله آلودگی و تغییرات حجمی در طول زمان روبرو هستند، درنتیجه نگاه برنامه ریزان بهسوی منابع آبهای زیرزمینی که منابع حیاتی آب در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشوند، سوق یافته است. منابع آب زیرزمینی بعد از یخچالها و پهنههای یخی، بزرگترین ذخیره آب شیرین زمین را تشکیل می دهند و یکی از منابع مهم تأمین آب شیرین انسان هستند (Freeze & Cherry, 1979). لزوم شناخت و بهره برداری بهینه از آبهای زیرزمینی ازآنجا ناشی می شود که این منابع 99% از کل آبهای شیرین قابل دسترس را تشکیل می دهند (کوثر، 1364). علاوه بر این در بسیاری از کشورهای واقع در نواحی خشک و نیمه خشک بیش از 80% منابع آب مورداستفاده را تشکیل می دهند (صداقت، 1372). در سالهای اخیر با افزایش روزافزون جمعیت، توسعه صنعت، رشد شهرنشینی و بهتبع آن افزایش تقاضا به مواد غذایی، بهره برداری از منابع آب چندین برابر بیشتر از گذشته است بهطوریکه میزان بهرهکشی و مصرف آبهای زیرزمینی بیشتر از میزان تغذیه این منابع شده است، بهعبارتدیگر ورودی سیستم آب زیرزمینی از خروجی آن کمتر شده و سیستم با بیلان منفی دارای پسخوراند مثبت و در حال اضمحلال است؛ بنابراین شناسایی و تعیین مناسبترین مکان جهت این مهم از اهمیت به سزایی برخوردار است. مدیریت منابع آب مجموعه ای از اقدامات متعدد مدیریتی است که باهدف بهره برداری بهینه از منابع آب و کاهش خسارت اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی صورت میگیرد. کشور ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و ناهمواریهای بسیار پراکنده و شرایط اقلیمی و وضعیت ریزشهای جوی، از مناطق خشک و نیمه خشک جهان به شمار میرود. ولی همین مقدار بارندگی نیز پراکنش زمانی و مکانی مناسبی ندارد. بهطوریکه یکسوم بارندگی در بیش از نیمی از کشور (در کویر مرکزی) و یکسوم در سطحی حدود 10% از مساحت کل کشور و یکسوم بقیه در سایر نقاط نازل می شود (اصغر پور، 1383). بدین لحاظ محدودیت منابع آب از دیرباز موردتوجه ایرانیان بوده است. با توجه به اینکه آبهای زیرزمینی 99% از کل آب شیرین قابلاستفاده را تشکیل می دهند (اکبرپور، 1388) و از طرفی هم بسیاری از مناطق کشورمان ازنظر اقلیم جزو اقلیم خشک میباشند، بخش بزرگی از تأمین آب خود را از منابع زیرزمینی تأمین می کنند. تخلیه آب زیرزمینی و عدم جایگزین شدن آب این منابع یکی از بزرگترین مشکلاتی است که جوامع بشری مخصوصاً کشورمان با آن روبرو است. یکی از شیوه های برطرف نمودن چالشهای مرتبط با تراز منفی آبهای زیرزمینی، مطالعه و اجرای پروژه های تغذیه مصنوعی در حوزه هایی است که از این بابت با مشکل مواجه شده اند. تغذیه مصنوعی آبخوانها یکی از روشهایی است که می تواند بخشی از آب خارجشده از زیرزمین را جایگزین نماید. تغذیه مصنوعی عبارت است از اضافه شدن آب به منابع آب زیرزمینی (سلطانی و عابدی، 1389) و یا واردکردن آب به یک سازند نفوذپذیر باهدف تغذیه سفره آب زیرزمینی و بهمنظور استفاده مجدد از آن با رژیم و کیفیتی متفاوت که بهوسیله ایجاد تأسیسات اضافی یا تغییراتی در شرایط طبیعی منطقه ایجاد می شود (حبیبی و همکاران، 1391). منظور از این تعریف اضافه شدن هر آبی به آبخوان بدون در نظر گرفتن اصل و منشأ آن است. مسائل تصمیمگیری مدیریت منابع آب به دلیل وجود معیارها، شاخص های متعدد تصمیمگیری، مسائل پیچیدهای هستند. برای دستیابی به یک هدف مشخص راه حل های متعددی وجود دارد که هریک ارجحیتهای متفاوتی را برای مسائل مختلف همچون زیستمحیطی، اجتماعی، سیاسی و سازمانی تأمین مینمایند. این الزامات طبعاً موجب استفاده از روشهای تصمیم گیری چندمعیاره (MCDM[1]) می شود که هدف آن انتخاب بهترین جواب از بین راه حل های مختلف است. خرید اینترنتی فایل کامل : تغذیه مصنوعی به چندین روش می تواند صورت بگیرد، در تقسیم بندی که توسط اسکانلون[3] و همکاران در سال 2002 برای کمی کردن تغذیه انجام شد، تغذیه بهصورت مطالعات سطحی، مطالعات نواحی اشباع و مطالعات مناطق غیراشباع طبقه بندی شد (Xu & Beekman, 2003؛ Scanlon et al., 2002)، همچنین بلدچی و همکاران (1389) روشهای تغذیه مصنوعی را به سه روش سطحی (استخرهای مخصوص، فارر، بستر رودخانه، پخش سیلاب، آبیاری یخ آب، دگار، تورکینست، سد زیرزمینی و پیتینگ)، تغذیه بهوسیله چاه و تغذیه القایی یا تغذیه به وسیله پایین آوردن سطح آب زیرزمینی تقسیم بندی کرده اند. بهره برداری هرچه بهتر از منابع آب مستلزم تعیین محل مناسب برای اجرای طرحهای تغذیه مصنوعی است. برای مکان یابی پروژه های تغذیه مصنوعی باید مطالعات خاصی انجام گیرد. این مطالعات شامل مطالعات توپوگرافی، هیدرولوژی، هیدروژئولوژی، زمینشناسی، اقتصادی- اجتماعی و پوشش گیاهی میباشد.
فرم در حال بارگذاری ...