“
فرانسیس اجورث، اقتصاددان ایرلندی، با توجه به بحثهایی که برتراند مطرح میکند، نوعی از ساختار بازار انحصار چندجانبه را در نظر میگیرد که اگر در آن دو بنگاه وجود داشته باشند، ابتدا بنگاه نخست بر اساس شرط تعادل که از برقراری تساوی میان هزینه نهایی و درآمد نهایی به دست میآید، قیمتگذاری کرده و سود خود را حداکثر میکند. سپس بنگاه دوم، قیمتی پایینتر را برای محصول خود برمیگزیند تا سهم بیشتری از بازار را تصاحب کند. این کار بنگاه دوم موجب بروز جنگ قیمتی شده و تا رسیدن قیمت دو بنگاه به محل تلاقی منحنیهای هزینه نهایی و تقاضای دو بنگاه کاهش مییابد. پس از رسیدن به این نقطه، مجدداً یکی از بنگاهها قیمت را افزایش داده و بنگاه دیگر نیز این کار تکرار میکند و این روند افزایش و کاهش قیمت در بازه مشخصشده ادامه مییابد.
ویژگی های این ساختار به شرح زیر است:
-
- شرایط ماکزیمم سازی سود : در یک بازار انحصار چندجانبه، هرگاه درآمد حاشیهای برابر با هزینه های حاشیهای شود، سود ماکزیمم خواهد شد.
-
- توانمندی تنظیم قیمت: شرکتهای تولیدکننده در بازار انحصاری چندجانبه، تنظیم کننده قیمت هستند و اینطور نیست که مانند بازارهای رقابت کامل، قیمت پذیر باشند.
-
- ورود و خروج: موانع ورود در این حالت، بسیار زیاد است. مهمترین موانع در این حالت، صرفههای حاصل از مقیاس، پتنتهاو دسترسی به تکنولوژیهای پیچیده و گران و فعالیتهای استراتژیک که توسط شرکتهای انحصارگر جهت جلوگیری و تخریب شرکتهای نوظهور در بازار انجام میشود.
-
- تعداد شرکتها : در این حالت، تعداد شرکتها به اندازهای کم است که فعالیت یک شرکت بر روی سایر شرکتها تأثیرگذار میشود.
-
- سودهای بلندمدت: شرکتهای انحصارگر چندجانبه میتوانند سودهای غیرعادی بلندمدتی را کسب کنند. موانع زیاد پیش روی تازه واردان مانع آن میشود که آن ها بتوانند وارد بازار شده و سود اقتصادی انحصارگران را به صفر نزدیک کنند.
-
- تمایز در محصولات: در این نوع از بازارها، ممکن است محصولات استاندارد شده باشند مانند فولاد و یا ممکن است با یکدیگر متمایز باشند مانند اتومبیل.
-
- اطلاعات کامل: در این حالت، شرکتهای انحصارگر، از هزینه های خود و توابع تقاضا اطلاعات کامل دارند، ولی شاید از اطلاعات شرکتهای دیگر اطلاعات کامل نداشته باشند. خریداران نیز اطلاعات ناقصی از قیمت و کیفیت محصولات دارند.
- وابستگی متقابل: ویژگیهای متمایز کننده بازار انحصار چندجانبه، وجود وابستگی متقابل در آن است. در این نوع بازارها معمولاً چند شرکت بزرگ وجود دارند. هر شرکتی اینقدر بزرگ است که عملکرد آن بر شرایط بازار تأثیرگذار است. بنابرین، شرکتهای رقیب از عملکرد شرکت دیگر مطلع بوده و به درستی عملکرد وی را پاسخ خواهند داد.
این موضوع بدان معنی است که هر شرکت، برای انجام هر عملی در بازار، باید پاسخهای رقبای خود را نیز در نظر بگیرد و متناسب با پاسخهای آنان فعالیتهای خود را تنظیم کند. برای مثال، اگر شرکتی بخواهد تصمیم بگیرد که قیمت محصولات خود را کاهش دهد، میتواند تخمین بزند که رقبای خود نیز قیمت محصولات خود را بیشتر کاهش دهند و این منجر به یک رقابت شدید در قیمت شود. یا اگر شرکت بخواهد قیمت محصولات خود را افزایش دهد، باید تخمین بزند که رقبا، قیمت محصولات خود را افزایش میدهند و یا کاهش خواهند داد. این موضوع نشان دهنده درجه بسیار زیاد وابستگی متقابل در بازارهای انحصار چندجانبه است که در دیگر ساختارها وجود ندارد. مثال بازار انحصار چندجانبه در ایران، صنعت خودروسازی است که در آن تعداد کمی تولیدکننده و تعداد زیادی مصرف کننده وجود دارد.
ساختار انحصارکامل
در اقتصاد، انحصار در حالتی است که یک شرکت تسلط کامل و کافی بر روی کالا یا محصولی خاص دارد و میتواند مانعی برای ورود دیگر شرکتها در بازار ایجاد کند. حالت انحصار در حالت عدم وجود رقابت اقتصادی میان کالاهای جانشین به وجود میآید. در این حالت انحصارگر تنظیم کننده قیمت است و قدرت کامل بازار دارد. به همین دلیل انحصارگر معمولاً تعداد کمتری کالا تولید کرده و با قیمت بالاتری به فروش میرساند که در نتیجه آن منجر به ایجاد سود اقتصادی برای آن میشود. انحصار هم از طریق طبیعی رخ میدهد و هم از ادغام عمودی و افقی ایجاد میشود. در برخی از کشورها قوانین رقابت وجود دارند که محدودیتهایی را برای انحصارگران اجبار میکند. انحصارگر بودن در بازار بالذات، بر خلاف قانون نیست. با این وجود، برخی از فعالیتهای شرکت انحصارگر برای فضای کسب و کار نامناسب است و به وسیله قوانین ضد انحصار، از این موارد جلوگیری به عمل میآید.
قدرت بازار، توانمندی تأثیرگذاری بر روابط و شرایط مبادلات در بازار است. به نحوی که قیمت محصول توسط شرکت انحصارگر تنظیم میشود. (قیمت به وسیله بازار تحت شرایط رقابت کامل تحمیل نمیشود). اگرچه قدرت بازار انحصارگر بالا است، ولی انحصارگر توسط طرف تقاضای بازار محدود میشود. یک انحصارگر با یک منحنی تقاضا با شیب منفی روبروست، نه یک منحنی کاملاً بدون کشش. با توجه به این موضوع، هرچه قیمت افزایش باید، انحصارگر تعدادی از مشتریان خود را از دست خواهد داد. عوامل به وجود آورنده انحصار را باید در عوامل پایدارساز آن در عرصه انحصاری شده جستجو کرد. انحصار وقتی به وجود میآید که امکان رقابت برای دیگران با صاحب انحصار وجود نداشته باشد و یا خیلی مشکل باشد. لذا یکی از سئوالات مطروحه در مورد انحصار این است که هنگام وجود انحصار در بازار کالا یا خدمات، چه عواملی باعث میشود تا شرکتهای دیگر نتوانند وارد این عرصه شده و به کسب سود بپردازند؟ موانع ورود دیگر شرکتها به بازار قبضه شده توسط صاحب انحصار میتواند دارای ماهیت قانونی یا تکنیکی باشد که در زیر به چند نمونه از آن ها اشاره میکنیم:
-
- اصل اقتصاد اندازه : به حالتی که با افزایش حجم تولید محصول، عوامل تولید (نیروی انسانی، انرژی، مواد اولیه و. . .) لازم برای هر واحد محصول کاهش مییابد و در نتیجه باعث کاهش قیمت واحد محصول میشود، اصل اقتصاد اندازه میگویند. این ویژگی سبب کاهش هزینه های شرکت انحصاری شده، قدرت رقابت را از شرکتهای کوچک سلب کرده و از ورود آن ها به بازار جلوگیری میکند. در نتیجه شرکتهای صاحب قدرت انحصار میتوانند با کاهش قیمت سبب ورشکستگی رقبای خود شده و به صورت انحصاری درآیند و سپس با افزایش قیمت و اجحاف به مصرف کنندگان به کسب سود بیشتر بپردازند.
-
- اصل اقتصاد قلمرو : به حالتی که یک تولید کننده با افزایش انواع محصولات تولیدی بتواند عوامل تولید کمتری برای هر واحد تولیدی از هر نوع مصرف کننده داشته باشد و در نتیجه کلیه اقلام تولیدی با هزینه کمتری تولید شوند، اقتصاد قلمرو میگویند.
-
- کنترل ورودیها : در این حالت، چنانچه یک شرکت، مالک تمام منابع مواد خام لازم برای تولید یک محصول باشد باعث میشود تا دیگر شرکتها از ورود به بازار مربوطه عاجز باشند.
-
- امتیاز اختراع: امتیاز اختراع، حقی است که توسط دولت تنها به مخترعین یک تکنیک یا محصول برای تولید آن داده میشود که درپی آن دارنده آن به طور موقت، صاحب امتیاز قانونی انحصار میشود هرچند که معمولا این امتیاز دایمی نیست و بعد از مدت معینی از بین میرود.
“
فرم در حال بارگذاری ...