وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقایسه ویژگی‌های شخصیتی افراد بزهکار و غیر بزهکار

:

نیروی انسانی هر جامعه سرمایه های بنیادی آن جامعه هستند  و بقایای هر جامعه و وضع آن بیش از هر چیز بر نیروی انسانی آن پایدار است و میزان علاقه ی مسئولان امور هر كشور را نسبت به جامعه (حال و آینده)، نشان از میزان توجه و پرداخت آنها به نیروی انسانی (جوانان) و تلاش به بهره مند ساختن آنها از یک زندگی سالم و مطلوب به راحتی می توان دریافت (شعاری نژاد، 1374).

تقریباً می توان گفت كه هیچ جامعه ای از بزهكار خالی نیست و تعداد آنها و نوع بزهكاری در جوامع مختلف متفاوت است.در نتیجه اجتماع برای مشخص كردن آنهااسم و عبارتی  را برایشان رقم زده و كم كم به صورت «داغ ننگ» درآمده است. آنچه این نوجوانان در ارتكاب آن با یكدیگر شباهت دارند در سرپیچی از سنن و قوانین و مقرراتی است كه دنیای بزرگسالان آنها را معیار پذیرفته و به آنها عمل می‌كنند (كواراس، ویلیام سی[1] ، 1992).

بزهكاری پدیده ای اجتماعی جهانی است كه معمولاً برای جرائم نوجوانان زیر 18 سال به كار برده می‌شود. گر چه جوامع گوناگون بر حسب وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود با انواع متفاوت آن روبرو هستند. در همه جوامع انسانی اصطلاح بزهكاری در مورد افرادی به كار برده می شود كه اعمال خلاف قانون یا مذهبی در آن جامعه انجام می دهند. با توجه به این كه احكام در جامعه های گوناگون متفاوت است؛ فرد متخلف در یک جامعه ممكن است در جامعه ای دیگر از تخلف مبری باشد(ستوده ، 1378: 126). در كشورها بزهكاری به مجموعه كل جرایمی گفته می شود كه در صورت ارتكاب، مجازات هایی از قبیل قصاص، دیات، حدود و تعزیرات را در پی دارد. هر روز در كنار ما جرایم متعددی به وقوع می پیوندد و با ورق روزنامه ها در صفحه حوادث با انواع بزهكاری آشنا می شویم: چاقو كشی، شرب و جرح، دزدی، تجاوز و… وقتی از خیابان عبور می كنیم سازمان هایی نظیر: كانون اصلاح و تربیت، نیروی انتظامی و دادگاه‌هایی را می بینیم كه برای مجازات این گونه افراد به وجود آمده اند. ولی تا حالا فكر كرده ایم چه عواملی در بوجود آمدن بزهكاری مؤثر است؟ پیچیدگی عوامل مؤثر در پدیده بزهكاری سبب شده است كه هر گروه از محققان آن را از دیدگاهی خاص بررسی كنند. روان شناسان و روان پزشكان از دیدگاه روان شناختی،حقوق دانان از دیدگاه جرم شناسی و مسائل كیفری ،پزشكان و زیست شناسان از نظر عوامل زیستی و بالأخره جامعه شناسان از دید آسیب شناسی اجتماعی (انتشار اولین گزارش راجع به دادگاهی ویژه نوجوان، 1899).

 

بیان مسئله:

شخصیت حوزه بسیار گسترده ای است، زیرا  شخصیت خود موضوعی است پیچیده و دارای ابعاد و جنبه های گوناگونی است. برای شناخت شخصیت انسان، از دیرباز کوشش های فراوانی به عمل آمده که برخی از آنها غیر عملی، بعضی خرافاتی، و معدودی دیگر علمی و معتبر است.

عوامل گوناگونی برروی شخصیت فرد تأثیر می گذارد كه تأثیر آن ها برهم تابع عوامل دیگری نیز می باشد مانند:شغل،تربیت،مسكن ،بیماری ها و…اما شخصیت تنها عامل منحصر به فرد در رابطه با ارتكاب جرم نمی باشد و تنها بسته و زمینه ساز تلقی می شود.چه بسا انسان های كاملاً نرمال هم در شرایطی كه محیط و عوامل بیرونی بر آن ها سنگینی می كند دست به ارتكاب جرم بزنند.

بقراط در طبقه بندی خود صفراوی مزاجان را مستعد عمل جنایی می داند. صفرایی مزاج یا آتشی مزاج باریک اندام و پوست بدنش معمولاً زیتونی رنگ و گرم و خشك كه در نتیجه غلبه صفرای زرد است؛ تنفسی تند و حركاتی مقطع دارد؛ خوابش كم و پركابوس است؛ از نظر اخلاق  تندخو، زودخشم، جاه طلب، برتری جو، حسود و ثابت قدم است و چنین می پنداشتند كه آتشی مزاج بیش از دیگران آمادگی ارتكاب جنایت را  دارد(کاویانی،1386).

نظریه های مختلفی درخصوص شخصیت مجرمان در طول تاریخ به ویژه در دوران معاصر ارائه شده است. یكی از نظریات دوران معاصر، نظریه ژان پنیاتل است. وی عقیده دارد ماهیت مجرمان با دیگران تفاوتی ندارد و تمامی افراد دارای هسته مركزی شخصیت مجرمانه هستند كه دارای چهار جنبه خودمحوری، بی‌ثباتی، پرخاشگری و بی تفاوتی می باشند كه در مجرمان، بی تفاوتی در برابر سرزنش و ملامت، بی‌توجهی نسبت به قطعی بودن اعمال مجازات، عدم توجه به درد و رنج قربانی و زشتی ارتكاب جرم را می توان دید (كسن[2]، 1385 ).

یکی از مهمترین حوزه های مطالعاتی در حوزه علم، مطالعه در زمینه انحرافات اجتماعی جرم “بزه” می‌باشد.همزمان با پیشرفت هایی که بشر در علوم مختلف به دست آورده و نیز با توجه به تغییرات و دگرگونی عظیم جوامع به ویژه توسعه صنعتی شدن ،تغییر در سبک های زندگی ،تحول در ساخت نهادهای اجتماعی و وظایف و کارکرد های این نهاد ها ، همگی باعث شدند که مشکلات اجتماعی بروز و زمینه را برای انجام تحقیقات مختلف مهیا نماید (کلدی ،1387).در زمینه انحرافات اجتماعی به خصوص در زمینه جرم ،دیدگاه ها و نظریه های زیادی مطرح شده است که عبارتند از :زیستی ،روان شناختی و جامعه شناختی.

تئوری های زیستی منشأهای انحرافی در افراد و دیگر موضوعات پیرامون اساس رفتار انحرافی را مورد مطالعه قرار می دهد.نظریه پردازان این حوزه معتقدند که عامل رفتار انحرافی جنبه زیستی می باشد، سزار لمبروزو[3] معتقد بود که براساس مشاهدات ویژگی های بدن انسان می توان در مراحل زودتر توسعه انسانی ،انحرافات را تشخیص داد.

در شکل خیلی بهتر و امروزی تر تحقیقات در ارتباط با سنخ زیستی انسان با انحرافات و ارتکاب به جرم می توان به موارد افرادی که دارای یک کرموزوم Yاضافی هستند(سندرم xxy) و موجبات رفتارهای ضد اجتماعی یا به عبارتی میزان شیوع جرم در این افراد می باشد،اشاره کرد. در نظریه روان شناسان این مسئله به چشم می خورد که می توان به نظریه فروید پرداخت که معتقد بود رفتار انحرافی یا به عبارتی میزان شیوع جرم در افرادی اتفاق می افتد که بین نهاد “من”و”فرامن” عدم توازن برقرار باشد (کلدی ،1387).

بررسی موج نگاری الکتریکی مبادرت ورزیده اند.ی بزهکارانه ترتیب داده اند،پرواضح است که این گروه از پژوهشگران به جستجوی مبانی زیستی عصبی ت در بزهکاران یکی از راهبردهایی است که در چند دهه اخیر مورد نظر بوده است. نابهنجاری های الگوی فعالیت الکتریکی مغز در این افراد به دو صورت مشاهده شده است: یکی وجود

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 مقالات و پایان نامه ارشد

 امواح آهسته مغزی است که نشانگر امواج مغزی آنها شبیه امواج مغزی کودکان و بیانگر رشد نایافتگی مغزی است. دومین نابهنجاری ،وجود خیزک هایی در امواج مغزی بزهکاران است.وجود این خیزک ها با رفتار پرخاشگری و زود انگیخته ارتباط دارد به نحوی که در اغلب افرادی که مرتکب اعمال پرخاشگرانه می­شوند ،این خیزک ها مشهود بوده و این افراد درباره اعمال خود اظهار گناه یا نگرانی نمی‌کنند (روزنهن و سلیگمن،1989).

توجه به این یافته ها این احتمال را مطرح می سازد که قشر مغز در افراد بزهکار از رشد یافتگی مطلوبی برخوردار نیست ،بنابراین انتظار می رود با تحول یافتگی قشر مغز ،رفتارهمطرح می سازد که قشر مغز در افراد بزهکار از رشد افتگی مطلوبی برخوردار نیست ،بنابراین انتظار می رود با تحول یافتگی قای ضد اجتماعی آنان کاهش یابد.

اگر چه نتایج برخی پژوهش ها از بهبود نسبی در افراد بزهکار بین سنین 30 تا 40 سالگی نشان داد که نمی توان الگوی رشد یافتگی مغزی را در تعداد زیادی از بزهکاران مشاهده نمود،اما از سوی دیگر وجود خیزک ها در الگوهای موج نمای الکتریکی مغز نشان دهنده نارساکنش وری دستگاه کناری مغز(دستگاهی که مسئول مهار هیجان و انگیزش) می باشد.به نظر می رسد که ناتوانی فرد بزهکار در اجتناب از برخی رفتارها صرف نظر کردن از لذت ها ،شبیه ناتوانی حیواناتی است که در مطالعات آزمایش از ناحیه جداری مغز آسیب دیده اند(نیومن و گرنشاین،1980).

وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺳﺒﺐ  ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ در ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮﺧﻄﺮ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺼﺮف ﺳﻴﮕﺎر، اﻟﻜﻞ، ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎی ﺟﻨﺴﻲ ﻧﺎ اﻳﻤﻦ ﺑهﺸﻤﺎر ﻣﻲ روﻧﺪ. از دﻳﺪﮔﺎه روان شناختی اﻓﺮاد ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻮاد ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ آﺳﻴﺐ ﭘﺬﻳﺮ دارﻧﺪ. ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻣﻌﺘﺎدان ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﺻﺮﻓﺎً ﻧﺎﺷﻲ از ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻌﺘﺎدان ﻗﺒﻞ از اﻋﺘﻴﺎد دارای ﻧﺎرﺳﺎﻳﻲ ﻫﺎی رواﻧﻲ و ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻋﺪﻳﺪه ای ﺑﻮده اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ از اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺨﺮب ﺗﺮی ﻇﺎﻫﺮ و ﺗﺸﺪﻳﺪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻟﺬا ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻌﺘﺎدان ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ در اﺻﻞ راﺑﻄﻪ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺷﺨﺼﻴﺖ او و اﻋﺘﻴﺎد ﻣﻄﺮح اﺳﺖ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺑﺮﺧﻲ از اﻓﺮاد ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮش اﻋﺘﻴﺎد ﻣﺴﺎﻋﺪﺗﺮ از دﻳﮕﺮان اﺳﺖ (کرمی نیا،1384).

ﺗﺎﮐﻨﻮن ﻧﻈﺮﯾه ﺧﺎص ﻗﺎﺑﻞ آزﻣﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ را ﺑﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎی واﺑﺴﺘﻪ ﺑـﻪ ﻣﻮاد ﭘﯿﻮﻧﺪ دﻫﺪ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﮐﻠﻮﻧﯿﻨﺠﺮ ﻣﻄﺮح ﮐـﺮد ﮐـﻪ ﻧﯿﻤـﺮخﻫـﺎی ﺷﺨﺼـﯿﺘﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ، دو ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻮی اﻟﮑﻠﯿﺴﻢ و ﺑﻄﻮر ﮐﻠﯽ ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد را ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ. ﻧﻈﺮﯾــه اﺻــﻠﯽ وی ﺑﯿــﺎن ﻣـﯽﮐﻨــﺪ ﮐــﻪ ﺗﻌﺎﻣــﻞ ﺳــﻪ ﻧﻈــﺎم ﻣﺴــﺘﻘﻞ ژﻧﺘﯿﮑــﯽ، ﻋﺼــﺒﯽ و زﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ در ﺳﯿﺴﺘﻢ اﻋﺼﺎب ﻣﺮﮐﺰی (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﻓﻌـﺎلﺳـﺎزی رﻓﺘـﺎری، ﺑـﺎزداری رﻓﺘﺎری و ﻧﮕﻬﺪاری رﻓﺘﺎری)، زﻣﯿﻨه اﻟﮕﻮﻫﺎی ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑه ﻔﺮد ﭘﺎﺳـﺦ رﻓﺘـﺎری ﺑـﻪ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻧـﻮ، ﭘﺎداش و ﺗﻨﺒﯿﻪ اﺳﺖ. اﯾﻦ اﻟﮕﻮﻫﺎی ﭘﺎﺳﺦ، ﻣﻮﺟﺐ اﺧﺘﻼل ﺷﺨﺼـﯿﺖ ﺑﻬﻨﺠـﺎر و ﺑـﻪ ﻫﻤـﺎن اﻧﺪازه اﯾﺠﺎد اﺧﺘﻼل ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ و رﻓﺘﺎری، از ﺟﻤﻠﻪ اﻟﮑﻠﯿﺴﻢ و ﺳﺎﯾﺮ ﺳﻮءﻣﺼﺮف ﻫـﺎی ﻣـﻮاد ﻣﯽﺷﻮد(آداﻣﺰ و ﻫﻤﮑﺎران[4]، 2003).

رﻓﺘﺎری ﮐﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﻘﻮﯾﺖ درﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ؛ ﺣﺘـﯽ در ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﮐـﻪ ﺗﻘﻮﯾـﺖ اداﻣـﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﯿﺰ ﺗﮑﺮار ﻣﯽﺷﻮد و اﻓﺮاد در ﻣﯿﺰان اﯾﻦ ﺗﺪاوم رﻓﺘﺎری ﮐﻪ ﭘﺲ از ﻗﻄﻊ ﺗﻘﻮﯾﺖ وﺟﻮد دارد و «ﭘﺎداش واﺑﺴﺘﮕﯽ» ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻔﺎوت دارﻧﺪ.

ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﻨﺸـﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ، ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در واﮐﻨﺶﻫﺎی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺧﻮدﮐـﺎر وﻋﺎدت ها اﺧﺘﺼﺎص دارد، ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻓﺮدی در ﺧﺼﻮص ﺧﻮداﻧﮕﺎره ﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﻫﺪاف و ارزش ﻫﺎ ﻣﯽ ﭘﺮدازد.

ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮداﻧﮕـﺎره ﻫـﺎﯾﯽ ﻣـﯽﺗﻮاﻧﻨـﺪ ارزش و ﻣﻌﻨـﺎی ﻫﺮآﻧﭽـﻪ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد را ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ از اﯾﻦ رﻫﮕﺬر ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ واﮐﻨﺶﻫـﺎی ﻫﯿﺠـﺎﻧﯽ را ﺗﻐﯿﯿـﺮ دﻫﻨﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس ﺳﻪ ﺑُﻌﺪ ﻣﻨﺶ، ﻫﻢ دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﯽ در ﻣﻮرد ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮدی و ﻏﯿﺮ ﻓـﺮدی  را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽﺷﻮد و ﻫﻢ دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺎی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ را در ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد (ﮐﻠﻮﻧﯿﻨﺠﺮ، 1991 به نقل از کاویانی ،1386).ها با رفتار پرخاشگری و زود انگیخته ارتباط دارد به نحوی که

ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد ﻳﻜﻲ از ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻬﺪاشت، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻬﻢ در ﺑﺴﻴﺎری از ﻛﺸﻮرﻫﺎﺳﺖ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﭼﻨﺪ وﺟﻬﻲ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﻋﺎﻣﻠﻲ اﺳﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ رواﻧﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ژﻧﺘﻴﻜﻲ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ دﺧﻴﻞ هستند. اﻋﺘﻴﺎد ﻧﻮﻋﻲ آﺳﻴﺐ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ رﻳﺸﻪ در ﻣﺤﺮوﻣﻴﺖ ﻫﺎی ﻣﺰﻣﻦ و ﻃﺮد ﺷﺪﮔﻲ اﻓﺮاد و ﮔﺮوه ﻫﺎی ﺧﺎص در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ دارد و ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻫﺎی زﻳﺎدی را ﺑـﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲ ﻛﻨــﺪ. دﻻﻳـــﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺑـــﺮای  ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر وﺟﻮد دارد. ﺑﺮﺧﻲ اﻓﺮاد ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪن در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻮاد ﻣﻲ روﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻲ دیگر ﺳﻌﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺧﻮد را رﺷﺪ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺗﺮ و ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﺟﻠﻮه دﻫﻨﺪ.

در این پژوهش از بین عواملی که به طور مستقیم و غیر مستقیم  می توانند در بزهکاری نقش مستقیم و غیر مستقیم داشته باشند، ویژگی های شخصیتی را انتخاب کردیم. هدف از انتخاب این متغیر این بود که نوجوانان با توجه به شناسایی ویژگی های شخصیتی خود و همچنین تفکیک این ویژگی ها خصوصیات خود را بهتر بشناسند و از همه مهمتر اینکه تفاوت های شخصیتی بین خود و افراد بزهکاررا بهتر شناسایی کنند.با توجه به مطالب ارائه شده در این پژوهش ما به دنبال پاسخگویی به این سؤالات می باشیم که آیا بین ویژگی های شخصیتی افراد بزهکار و غیر بزهکار تفاوت وجود دارد؟ و اینکه نقش کدام یک از مؤلفه های ویژگی های شخصیتی در بزهکاران و غیر بزهکاران مؤثرتر است؟ علاوه بر این نقش ویژگی های دموگرافیک تحصیلات و جنسیت در هر یك  از سه متغیر ذکر شده چگونه است؟

[1] :Qovaras and Vilyam

[2] :Kesen

[3] :Cesare Lombroso

[4] :Adamze et all

 


 


فرم در حال بارگذاری ...

مقایسه ی ابعاد کمال گرایی،سیستم های مغزی رفتاری و تاب آوری در بیماران عروق کرونر و افراد عادی

مدل زیستی – روانی – اجتماعی در دو دیدگاه زیستی – طبی و روانی – اجتماعی را برای تبیین بیماری و سلامتی ادغام کرده است .بر طبق این مدل عوامل زیست شناختی می توانند آمادگی ژنتیکی ، سبک غذایی و عدم تعادل بیوشیمیایی باشند و عوامل روان شناختی هم رفتارها ، شخصیت افراد و بالاخره عوامل اجتماعی شامل اعضای خانواده ، محیط خانه و وقایع باشند

.بنابراین می توان پذیرفت که این بیماری از لحاظ علت شناسی و درمان چند عاملی است .دلایل و عوامل موثر در بروز بیماری قلبی – عروقی در پژوهش های متعدد پزشکی و حتی روان شناسی بررسی شده اند .

هر چند در اغلب پژوهش های پزشکی ، تأکید بر جنبه های فیزیولوژیک از قبیل ویژگیهای شیمیایی خون ( مانند چربی خون )، افزایش فشارخون ، سابقه بیماریهای قبلی ( مانند دیابت و تیروئید، شاخص توده بدن و فربهی ، و رفتارهای سلامتی ( مصرف سیگار و الکل ، رژیم غذایی ، میزان ورزش و تحرک ) بوده است .

با این وصف روان شناسان در تلاش اند تا سهم مؤلفه های روان شناختی مانند تنیدگی ، رویدادهای تنش زا ، اضطراب ، افسردگی ، امید ، الگوی رفتاری نوع آ ،خصومت ، خشم و مانند آنها را برجسته سازند .

این در حالی است که امروزه در جوامع مختلف با روند صعودی بیماریهای قلبی – عروقی مواجه هستیم . با وجود آنکه سارافینو (2001) براساس پژوهش های همه گیر شناسی ،  بیماری عروق کرونر قلب را بیماری جوامع پیشرفته دانسته چرا که در این جوامع از یک طرف افراد سالمند بیشتر وجود دارند و از طرف دیگر عوامل مخاطره مانند فربهی ، کم تحرکی و تنیدگی بیشتری در آنها مشاهده می شوند .

اما چنین نتایجی را کم و بیش در کشور های در حال توسعه نیز می توان یافت ، به گونه ای که در ایران نیز بیماریهای قلبی – عروقی از جمله عمده ترین عوامل مرگ و میر جمعیت به شمار می رود .

نقوی (1382) اظهار داشته است که از میان عوامل عمده مرگ و میر مانند عوامل مادرزادی ، خشونت ، بیماریهای واگیر ، بیماری سرطان ، حوادث و خودکشی ، عامل بیماری قلبی – عروقی با 8/34 درصد ( در مردان 1/33 و در زنان 5/37 درصد ) عمده ترین عامل مرگ ومیر در ایران محسوب می شود و پس از آنکه ، با فاصله نسبتا زیادی ، حوادث با 12 درصد و سرطان با 7/10 درصد قرار دارد .

1-2 بیان مسأله و سوالات تحقیق

بیماری های قلب و عروق یکی از اختلالات روان تنی محسوب می شود این بیماری عامل یک سوم مرگ ها بوده و سالانه 15 میلیون نفر از 50 میلیون مرگ در دنیا به علت این بیماری اتفاق می افتد مطالعات نشان داده اند در راستای ارتباط بین تنش و بیماری قلبی ، پژوهش های مختلفی نشان داده اند که تنش رفتاری باعث افزایش فشارخون شریانی و کاهش گردش خون کلیوی می شودحتی یک تحریک خفیف یا عصبانیت و ترس ناگهانی ، بطور ثابت و موقت می تواند برای اعمال سیستم قلبی – عروقی تاثیر بگذارد ( ولمن ، 1375)

شریان های کرونری قلب که شاخه هایی از شریان اصلی آئورت هستند باعث رساندن خون غنی از اکسیژن به عضلات قلب می شونددر بیماری عروق کرونر یک یا چند تا از شریان های کرونری تنگ و باریک میشوند.(میل،مامولوت،ترجمه نوحی1374)

فریدمن و روزنمن در مورد تاثیر شخصیت در بیماریهای قلبی تلاش های گسترده ای را آغاز کردند .که در نهایت به کشف تیپ شخصیتی آ منجر شد .

این دو بر این اعتقاد بودند که عامل مهم ابتلا به بیماری قلبی تیپ شخصیتی آ است .این تیپ ویژگیهایی از قبیل رقابت جویی ، اضطرار وقت ، تقلا برای پیشرفت و مشغله فکری با هدف شتابزدگی اضطراب دارد .

طبق نظر آنها اینگونه رفتار به تدریج منجر به  ابتلا این افراد به بیماری قلبی می گردد. بیماری قلبی با سطوح بالای این واکنش ها و خصومت مزمن همبستگی دارد .

یکی از موضوعات و مفاهیم روان شناختی که کارکرد فرد در قلمرو اجتماعی ، روانشناختی و جسمانی یا فیزیولوژیک را دچار اختلال می کند استرس است .

استرس معمولا برای توصیف واکنش ها و احساسات منفی که با موقعیت های چالش انگیز یا تهدید کننده همراه می شوند به کار می روند .گاه نیز همان موقعیت های تهدید کتتده را استرس می نامند .

از دیدگاه سلیه «استرس حالتی است بیانگر یک نشانگان معین که با همه تغییرات نامعینی که بریک نظام زیست شناختی اثر می کنند ، مطابقت دارد .»

همین طور تحقیقات نشان داده است که استرس حاد باعث افزایش فعالیت ایمنی و استرس مزمن باعث مهار فعالیت ایمنی بدن می شوند .

بطور کلی استرس چهار تاثیر منفی روی دستگاه ایمنی بدن دارد که همه این تاثیرات نتایج مهمی برای سلامت به دنبال دارند :

1) استرس باعث تضعیف تولید سایتوکاین و همچنین تضعیف عملکرد ایمنی بدن می شود .

2) استرس باعث تجدید فعالیت ویروس های پنهان می شود .

3) استرس باعث آسیب پذیری در برابر عفونت های ویروسی می شود .

4) استرس بر التیام زخم ها تاثیر منفی می گذارد و فرایند التیام را طولانی تر می کند .

پاسخ ایمنی به استرس هم به نوع و هم به عوامل روان شناختی و فیزیولوژیک بستگی دارد .

عوامل روانی – اجتماعی که بیشترین توجه را به خود جلب کرده است ، عبارتند از استرس و رفتارهای هیجانی مانند عصبانیت و خصومت .

شواهدی وجود دارد که یک سنخ شخصیتی روانی خاص مستعد بیماری قلبی و ابتلا به فشارخون است اما احتمالا افراد از لحاظ ژنتیک مستعد هستند که پاسخ های قلبی –

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 پایان نامه

 عروقی فراوان تری داشته باشند .

محرک های مضر روانشناختی ، استرس ، اضطراب حاد ، تنفر و عصبانیت می تواند باعث افزایش ترشح سدیم در کلیه و در نتیجه بدکارکردی قلبی – عروقی بشوند .

استرس باعث افزایش ترشح کاته کولامین و کورتیکواسترویید از غدد درون ریز می شود و میزان بالای این هورمونها در دراز مدت ، ممکن است موجب آسیب دیدن شریان ها و قلب شریان ها و قلب شود . با این وجود ، علیرغم ، تعاریف متعدد ارائه شده ، بیشتر پژوهشگران معتقدند که کمال گرایی نشان دهنده متغیری شخصیتی همراه با ویژگی های شناختی ، رفتاری وشکلی از آسیب شناسی روانی  تعریف شده بوسیله معیارها ی شخصی بالا مثل خود انتقادی شدید است ( منصوری ، عدالت زاده ، بخشی پور رودسری ، 1388 )

کمال گرایی با اختلال های جسمانی و روانی زیادی رابطه دارد مثل ( عروق کرونر ، پر فشاری خون ، افسردگی ، اختلال های شخصیت ) (وو وکرتسی[1]، 2009 ).

تلاش های اخیر در پی شناسایی رابطه بین کمال گرایی و سایر عوامل شناختی همچون بازداری رفتاری رویکرد

سیستم ها ، روی یک الگوی عصب شناختی تنظیم هدف تاکید می کنندمتمرکز شده اند(رندل[2] و همکاران،2010) .

گری (2000) در نظریه خود سه سیستم مغزی – رفتاری را معرفی میکند این سیستم ها عبارتند از: سیستم بازداری رفتاری[3] ،سیستم فعال سازی رفتاری[4] ،سیستم جنگ و گریز[5].

از سویی غلبه هر یک از سیستم ها درفرد به حالت های هیجانی متفاوتی چون اضطراب ، و زود انگیختگی و ترس منجر می گردد و واکنش های متفاوتی را برمی انگیزد.

.گری[6] و مک ناتان[7] معتقدند حساسیت سیستم بازداری رفتاری پیشگویی کننده استرس های هیجانی منفی شخص در موقعیت های پر استرس بدون توجه به طبیعت استرس زاها باشد و بازداری رفتاری به نظر می رسد پیشگویی کننده شخص در کنار آمدن نافعال و ضعیف باشد .

مطالعات متعدد ارتباط این سیستم را با عواطف منفی نشان داده اند . نتایج مطالعات گری ، مک ناتان ، شارون و چوبدار ، فعالیت سیستم بازداری رفتاری را با بیماری قلبی مرتیط دانسته و این ارتباط را ناشی از تولید هیجانهای منفی و فعالیت سیستم سمپاتیکی می دانند.

فرا تحلیل انجام شده توسط Mathews در سال 1988 نشان داد که هیجان های منفی ، اضطراب و خصومت با افزایش بیماری های قلبی و عروقی مرتبط هست و می توان استنباط کرد که فعال شدن این سیستم می تواند عاملی در بروز بیماری های قلبی باشد .

متغیر مورد مطالعه تاب آوری (Resilienece )  به فرایند پویای انطباق مثبت با تجربه های تلخ و ناگوار اطلاق می شود.

تاب اوری که  مقاومت در برابر استرس (  stress resistance) یا رشد پس ضربه ای نیز نامیده شده است ، در امتداد یک پیوستار با درجات متفاوت از مقاومت در برابر آسیب های روانشناختی قرار می گیرد .

تاب آوری ، برحسب این تعریف ، فراتر از جان سالم بدر بردن از استرس ها و ناملایمات زندگی است (بونانو[8]،2004).

باوجود اهمیت عوامل روانشناختی در بروز بیماری قلبی ، متاسفانه در ایران تحقیقات اندکی بر رابطه کمال گرایی ،سیستم های مغزی – رفتاری و تاب آوری را با این بیماری بررسی کرده اند . در حالی که احتمال دارد این متغیرهابه تنهایی تاثیری در وقوع بیماری قلبی نداشته باشند ، اما چنانچه در کنار هم قرار گیرند تاثیر یکدیگر را تشدید می نمایند .به منظور رفع این کمبود ، و با توجه به یافته های متنوع و گاه متضاد درباره ارتباط این فاکتورهای شخصیتی با ابتلا به عروق کرونر ، پژوهش حاضر رابطه متغیرهای مذکور را با بیماری قلبی مورد بررسی قرار می دهد .چراکه با آشکارشدن رابطه بین بیماری عروق کرونر با متغیرهای فوق می توان با افزایش آگاهی و اطلاع رسانی درست به افراد مستعد و انجام اقدامات مداخله گرایانه بالینی آموزش مهارت های مقابله با استرس و هیجان های منفی و نیز کاهش رفتارهای پرخطر و ترغیب مردم به تغییر سبک زندگی ، تا حد زیادی در کاهش احتمال ابتلا به بیماری قلبی نقش موثری ایفا نمود .

به طور خلاصه با توجه به توضیحات فوق در این تحقیق سعی بر این بوده است که مقایسه ابعاد کمال گرایی ، سیستم فعال سازی .بازداری رفتاری و تاب آوری در بیماران  عروق کرونر با افراد سالم مورد بررسی قرار گیرد و به یک سوال زیر پاسخ داده شود .

  • آیا ابعاد کمال گرایی ، سیستم فعال سازی / بازداری رفتاری و تاب آوری در بیماران مرد و زن عروق کرونر و افراد عادی تفاوت دارد؟

1.Wu ,K.D,&Cortesi ,G.T.

2.Randles ,D.

3.Behavioral  inhibition  system

4.Behavioral  activation  system

  1. Fight /Flight system

 

 

[5]

  1. 1. Gray, J.A
  2. 2. McNaughton

3.Bonanno,G,A.

 

 

 

 


 


فرم در حال بارگذاری ...

مقایسه ی شیوه‌های فرزندپروری وسلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار5تا 12 ساله شهرستان بندر لنگه وبندرکنگ

ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را در مورد جهان فرا می گیرد; از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می یابد; شیوه های سخن گفتن را می آموزد; هنجارهای اساسی رفتار را یاد می گیرد; و سرانجام نگرش ها، اخلاق و روحیاتش شکل می گیرد و به عبارتی اجتماعی می شود . هر خانواده ای شیوه های خاصی را در تربیت فردی – اجتماعی فرزندان خویش بکار می گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شود متاثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می باشد(حسینی نسب و همکاران ،1385).

شیوه های پرورشی کودک در گذر سده ها دگرگون شده است. در جامعه گذشته که دارای قواعد خشک و مستبدانه بود – یعنی همان جامعه ای که والدین امروز در آن پرورش یافته اند – روابط مردم در قالب مافوق و زیردست برقرار بود، پدر خانه قدرت برتر به حساب می آمد و مادر مطیع او و فرزندان مطیع هر دو بودند. جامعه خوب و سازمان یافته بود و هر کس به نقش خود در جامعه واقف بود. اگر جامعه همان ساختار را حفظ می کرد بسیاری از مشکلات عمده ی امروزی به وجود نیامده بود. اما جامعه ایستا نیست و تغییرات وسیع آن منجر به طرح سوالات اساسی در زمینه پایه ساختار جامعه شده است (لعلی فاز و همکار،1387).

اختلال های روان شناختی كه خود را به صورت انواعی از الگوهای رفتاری غیرانطباقی، كم و بیش متفاوت از زمانی به زمان دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر نشان می دهند، تا جایی كه تاریخ بشر نشان داده است، مردان، زنان و كودكان زیادی را مبتلا كرده است( پورافكاری، 1373).

همچنین متخصصان و روان شناسان کودک علت بسیاری از ناهنجاری کودکان را روابط خانوادگی و روش های فرزند پروری والدین می دانند و تاثیر وقایع و رویدادهای دوران کودکی در شکل گیری شخصیت افراد و زندگی آنها تاکید می کند. با توجه به اینکه بی شک شرایط روانی کودکان بدون تغییر در کارکرد خانواده ها ، قادر به تغییر نخواهند بود و در اصلاح رفتار کودکان باید رابطه متقابل و پیچیده میان مشکلات رفتاری کودکان و متغیر خانواده مورد توجه قرار گیرند.(سید موسوی و همکاران،1387).

لذا این پژوهش با هدف مقایسه ی شیوه‌های فرزندپروری وسلامت روان مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار5تا 12 ساله شهرستان بندر لنگه وبندرکنگ انجام پذیرفته است.

 

1-2بیان مسئله :

شیوه های فرزندپروری والدین ‌یکی از سازه های جهانی است که بیانگر روابط عاطفی و نحوه ارتباط کلی والدین با فرزندان است و عاملی مهم برای رشد و ‌یادگیری کودکان به شمار می‌آید (زی[3]، 2004؛ پرات[4]، 2003). شیوه فرزندپروری به لحاظ مفهومی ‌تحت تاثیر دو چارچوب نظری قرار دارد: اول، نظریه دلبستگی که بر کارهای اولیه جان بالبی (بالبی[5]، 1969) و متعاقب آن کارهای ماری آینسوورث[6] و همکاران او (1978) استوار است. مطابق با این نظریه ماهیت روابط کودکان با افراد مهم زندگی (نظیر والدین ‌یا هردو فرد مراقبت کننده دیگر) در سال های اولیه زندگی بسیاری از جنبه های رشد اجتماعی عاطفی و شناختی کودکان را شکل می‌دهد. دوم پژوهش های مربوط به ارتباط والدین با کودک که نگرش ها و اعمال والدین را در فرایند فرزندپروری مورد بررسی قرار داده اند (یوسفی،1386).

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 مقالات و پایان نامه ارشد

 

بر اساس تعریف دارلینگ[7] و استینبرگ[8] (1993؛ گلاسگو[9] وهمکاران، 1997) می‌توان شیوه‌های فرزندپروری را اینگونه تعریف کرد: « شیوه‌های فرزندپروری مجموعه‌ای از گرایش‌ها، اعمال و جلوه‌های غیر کلامی ‌است که ماهیت تعامل کودک و والدین را در تمامی ‌موقعیت‌های گوناگون مشخص می‌کند». شیوه‌های فرزندپروری بیانگر تنوع‌های بهنجار در تلاش‌های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن فرزندان است. بنابراین این شیوه‌ها ابزاری برای توصیف تفاوت‌های بهنجار والدینی بوده و با موضوع کنترل، ارتباط تنگاتنگ دارند، به گونه‌ای که اکثر پژوهشگران معتقدند که نقش اصلی والدین آموزش و کنترل فرزند است (جان بزرگی و همکاران،1387).

تأثیر محیط خانواده بر رشد كودك اغلب به وسیله‌ی مشاهده تعامل والد ـ فرزند مورد بررسی قرار گرفته است. در این مشاهدات معمولاً ویژگی‌های رفتاری والدین به وسیله‌ دو بعد ارزیابی شده است: الف) پذیرش (گرمی) كه شامل حمایت و پرورش عاطفه‌ی مثبت بین والدین و كودك می‌باشد. ب) كنترل كه شامل آن دسته از رفتارهای والدین است كه رفتار كودك خود را هدایت می‌كنند مانندراهنمایی و كنترل كردن، بازدارنده یا تسهیل‌كننده بودن (كتانین[10] و همكاران،2001).

یكی از حوزه‌های مربوط به سلامت روانی کودکان كه از رفتار والدین و تعامل آنها با كودك تاثیر می‌پذیرد، اختلالات رفتاری کودکان می‌باشد. پدران و مادران در طیف وسیعی از ویژگی های لازم برای فرزندپروری با هم متفاوتند و تركیب‌های متفاوت شیوه‌های فرزندپروری پدرانه و مادرانه با سازگاری و سلامت کودکان ارتباط دارد. محیط خانواده و شیوه های فرزندپروری نتایج مهمی را در رشد روانی اجتماعی فرزندان به بار می‌آورند (آندر و گولای،2009). شیوه‌های فرزندپروری والدین بر بروز انواع مختلف اختلالات رفتاری در کودکان از جمله ناسازگاری اجتماعی (یوسفی،1386) ، پرخاشگری (سید موسوی، نادعلی و قنبری،1387)، بیش‌فعالی- کمبود توجه (حیدری، دهقانی و خداپناهی،1388)، افسردگی و اضطراب (حسینی نسب، احمدیان و روانبخش،1385)، رفتارهای پرخاشگرانه و قانون‌شکنی (سید موسوی و همکاران، 1387) تاثیرگذار است.

حال این سوال مطرح می شود که آیا وضعیت روان شناختی فرزندان به طور عام و بروز اختلالات رفتاری در آن‌ ها به طور خاص تحت تاثیر شیوه‌های فرزندپروری والدین می‌باشد ؟ و از سوی دیگر اختلالات رفتاری فرزندان بر سلامت روانی والدین تاثیر گذار است؟

[1] Ander

[2] kolay

[3] Xie

[4] Pratt

[5][5] Balbi

[6] Aynsoverth

[7] Darling

[8] stinberg

[9] Glasgow

[10] Katanin

[11] Anten & kolan

[12] Akinboye

[13] Furnham

[14] Keang Ieng

[15] Baas, M, Carsten K. W. & Nijstad

 


 


فرم در حال بارگذاری ...

نقش خودکارآمدی، شادکامی و درگیری والدین در امور تحصیلی به پیش بینی کننده های پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان شهر بندرعباس

:

رشد و بالندگی هر جامعه ای مرهون نظام آموزشی آن جامعه است. براین اساس همه ساله کشورها مبالغ قابل توجهی از درآمد ملی خود را صرف آموزش و پرورش می کنند. اما بعضی از عوامل وجود دارند که موجب به هدر رفتن بخشی از این سرمایه گذاری ها می شود. در بررسی علل این پدیده، تحقیقات نشان داده که برای شناخت این مشکل علاوه بر عوامل آموزشی، مدیریتی و ساختاری، باید به بعد روانی و اجتماعی دانش آموزان نیز توجه شود؛ لذا نیازها، انگیزه ها، نگرش ها، تمایلات و استعدادهای خاص دانش اموزان که مبین بعد روانی آن ها است، در مطالعه آسیب شناسی نظام آموزشی باید مورد توجه و دقت نظر قرار گیرد(شکرکن، پولادی و حقیقی،1379).

بنابراین، در جهان كنونی عملكرد تحصیلی از اهمیت ی ویژه ای برخوردار است . جوامع پیشرفته و در حال پیشرفت تاكید زیادی بر روی عملكرد، رقابت و پیروزی دارند . عملكرد تحصیلی به تمامی درگیری های دانش آموز در محیط مدرسه اشاره دارد كه دربرگیرنده ی تاثیرات هیجانی می باشد(نورمحمدیان،1385).

پس باید گفت، بی تردید یکی از هدف های مهم آموزش و پرورش پرداختن به جنبه ی شناختی شخصیت فراگیران و کمک به آن ها جهت پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف است. بر این اساس، در پژوهش های انجام شده در حوزه ی روانشناسی تربیتی، متغیرهای شناختی مرتبط با پیشرفت تحصیلی، مثل هوش و توانایی، به طور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است(دیری ، استرند ، اسمیت و فرناندز[3] ، 2007). اما، در تقابل با باورهای معمول، هوش و توانایی تنها تعیین کننده های موفقیت تحصیلی نیستند )دوک  و مستر[4]، 2009). بلکه پژوهش ها نشان داده اند که متغیرهای عاطفی و اجتماعی نظیر خودکارآمدی، شادکامی و درگیری والدین در امور تحصیلی نیز بر ، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیرگذارند.

               

1-2 بیان مسأله:

نیاز به پیشرفت یکی از انگیزه‎های اولیه بشر است. افرادی که نیاز به پیشرفت در آن‎ها قوی‎تر است، تمایل بیشتری به کامل شدن و بهبود عملکرد خود دارند. آنان ترجیح می‎دهند با وظیفه‎شناسی کارهایی انجام دهند که چالش برانگیز بوده به طوری که ارزیابی پیشرفت آنان در مقایسه با پیشرفت سایر مردم بر حسب ملاک هایی امکان پذیر باشد. به بیان دیگر پیشرفت، رفتاری است مبتنی بر وظیفه که اجازه می‎دهد عملکرد فرد بر طبق ملاک های فرض شده درونی یا بیرونی مورد ارزیابی قرار گیرد(کوری[5] ،2006 ، کاموراجا،کارو و اسمک[6]، 2009).

پیشرفت تحصیلی دانش‎آموزان یکی از شاخص‎های مهم در ارزشیابی آموزش و پرورش است و سطوح بالای آن می‎تواند پیش‎بینی کننده آینده روشن برای فرد و جامعه باشد و تمام کوشش‎ها و سرمایه‎گذاری‎های هر نظامی، تحقق این هدف می‎باشد. بر این اساس روان‎شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت به بررسی  عوامل انگیزشی در یادگیری و عملکرد دانش‎آموزان در حوزه های گوناگون درسی توجه داشتند. از دهه 1980 میلادی اکثر تحقیقات صورت گرفته در زمینه پیشرفت تحصیلی بر عوامل روانی که بر یادگیری دانش‎آموزان تأثیر دارند تأکید کرده‎اند( لینن برینک[7] و پنتریچ[8]، 2002).

روان شناسان علاقه مند به حیطه روان شناسی مثبت نگر توجه خود را بر منابع بالقوه احساس های مثبت نظیر احساس شادکامی معطوف کرده اند(سیلگمن و چیکنست میهالی[9]،2000، کوهن و پرسمن[10]،2005).که امید و شادکامی یکی ار سازه های شناختی-انگیزشی است که در این زمینه مورد تأیید قرار گرفته است(اسنایدرو لوپز[11]،2007). پاسخ های هیجانی بخش بزرگی از تعاملات فیزیولوژیک انسان است که توانایی وی را برای بقاء و حفظ سلامت با بیماری های مختلف تحت تاثیر قرار می دهد. شادی یکی از این هیجان هاست که دامنه وسیعی از کنش های عاطفی از احساس آرامش گرفته تا احساس لذت و خلسه را شامل می شود(خدایاری فرد، عابدینی،1386).

برخی از روان‎شناسان هم سلامت روان شناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته‌اند. به نظر این افراد، سلامت روان‌شناختی یعنی تعادل بین هیجان

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 مقالات و پایان نامه ارشد

 مثبت و منفی زندگی است. در ارتباط بین هیجان مثبت و منفی با شادی دو عامل فراوانی و شدت شادی مورد توجه قرار می‎گیرد که از بین این دو عامل فراوانی شادی نشانگر مناسبی برای بررسی و اندازه‌گیری سلامت روان‌شناختی  در نظر گرفته شده است. زیرا به راحتی می‎توان آن را اندازه گرفت. این عامل قویاً با سلامت هیجانی طولانی مدت در ارتباط است( دینر و لارسن[12]، 1993، رایف و کی یس[13]، 1995).

متغیر دیگر مرتبط با پیشرفت تحصیلی، خودکارآمدی دانش آموزان است. سازه ی خودكارآمدی در حوزه های شناختی و انگیزشی مورد بررسی قرار گرفته و تأثیر آن بر متغیرهای تحصیلی و انگیزشی تأیید شده است. سازه ی خودكارآمدی اولین بار به وسیله ی بندورا[16] (1977)،  معرفی شده است. خودكارآمدی به باورهای فرد در باره ی توانایی های خود برای یادگیری یا انجام رفتار، در سطحی قابل قبول، اطلاق می شود. این سازه در چارچوب وسیع تری به نام نظریه ی شناختی اجتماعی ریشه دارد كه فرض می كند پیشرفت آدمی وابسته به تعامل میان رفتارهای فرد، -عوامل شخصی )باورها، افكار و…( و شرایط محیطی است. نوید[17]( 2009)، بیان می كند كه نظریه ی شناختی اجتماعی تبیین می كند كه افراد صرفاً به محیط پاسخ نمی دهند بلكه به طور فعال در جستجو و تفسیر اطلاعات هستند. نظریه ی شناختی اجتماعی بر این نكته تاكید دارد كه چگونه عوامل شناختی، رفتاری، شخصی و محیطی با هم تعامل می كنند تا انگیزش و رفتار را تعیین كنند. از نظر بندورا، كاركرد انسان نتیجه ی تعامل این عوامل است )كرودرز[18] ، هیوز و موراین،[19] 2008).

[1] – International Institute For Eductional Planning

[2] – Vosniadov

[3]– Deary, Estrend, Smith and Fernandz

[4] – Dooc and Mester

[5] -Curry,F.

[6] – Komarraja, M., Karau, S. J., Schmeck

[7]-Linen Brink, E. A

[8] -Pintrich, P.R

[9]-Selligman & Mihally

[10]-Cohen S.,& Pressman, D.S

[11]-Snyder, C. R., & Lopez, J

6- Diener, E. & Larsen, R., J.

[13]– Ryfff & kiyess

[14] -Aksoy

[15] -Link

[16]-Bandura

[17]– Nevid

[18] -Crothers

[19]-Hughes& Morine

[20] – Van der Bijl, J. J., & Shortridge-Baggett, L

 


 


فرم در حال بارگذاری ...

نقش واسطه ای انگیزش شغلی در رابطه بین ویژگی های شغلی و اهمال کاری شغلی

بی‌گمان نیروی انسانی یكی از اساسی‌ترین و اصلی‌ترین منابع و سرمایه هر سازمان محسوب می‌شود. انتخاب، جذب، آموزش و نگهداری نیروی انسانی اغلب هزینه‌‌های سنگینی بر سازمان‌ها تحمیل می‌كند. از این رو از دست دادن منابع انسانی بر اثر عواملی نظیر فوت، بیماری، ترك شغل، غیبت، كم كاری و بهره‌وری پایین، می‌تواند زیان‌های جبران ناپذیری را متوجه سازمان‌ها نماید. به همین دلیل در اغلب سازمان‌ها توجه به حفظ و نگهداری نیروی انسانی و افزایش توانمندی و بهره‌وری آن‌ ها در قالب آموزش‌های ضمن خدمت به یكی از دغدغه‌های اصلی مدیران سازمان‌ها تبدیل شده است. به طور خاص در عصر حاضر كه اهمیت سرمایه انسانی بیش از پیش آشكار شده است، سازمان‌های پیشرو به حفظ و مراقبت از سرمایه انسانی در مقایسه با سایر انواع سرمایه‌( نظیر ساختمان‌ها، تجهیزات، ماشین‌آلات و منابع مالی) توجه بیشتری نشان می‌دهند.

از این رو در اغلب سازمان‌ها تلاش می‌گردد تا شرایط كاری مناسبی برای كاركنان فراهم شود. توجه به مسائل معیشتی كاركنان، بهینه سازی محیط كار به گونه‌ای كه نیازهای روانی، فرهنگی و اجتماعی كاركنان را ارضاء كند و در نظر گرفتن امكانات رفاهی و فرهنگی از جمله اقداماتی است كه هر سازمانی با توجه به منابع مالی و مقدورات خود سعی در انجام آن دارد. با این حال پیچیدگی بیش از حد محیط‌های سازمانی امروزی، تعدد، تنوع و تضاد نقش، ناهمخوانی بین امكانات و مسؤلیت‌هایی كه به افراد واگذار می‌شود، اداره امور سازمان‌ها از طریق بخشنامه‌ها و دستور العمل‌هایی كه از سطوح بالای سازمان صادر می‌شود و اغلب با شرایط، امكانات و ویژگی‌های فردی كاركنان سازگاری چندانی ندارد، موجب بروز پاره‌ای از مشكلات در كاركنان می‌شود. یکی از واكنش های عمده كاركنان به شرایط ناخوشایند محیط كار، اهمال کاری شغلی[1] می‌باشد. از نظر روانشناسی اهمال کاری یعنی به آینده محول کردن کاری که شخص تصمیم به اجرای آن گرفته است، رفتار نامطلوب و نکوهیده ای است که به تدریج در وجود انسان به صورت عادت در می آید(الیس[2]،1996). اهمال کاری از جمله عواملی است که تقریباً همیشه عوارض منفی بر بهره وری و بهزیستی فرد و سازمان بر جا می گذارد. بسیاری از مطالعات پیامدهای منفی اهمال کاری بر سلامت روان (مثل استرس، اضطراب و افسردگی) را تایید کرده اند (مارتین[3]، بلنکستین[4]،1995).

این تحقیق به دنبال بررسی علل بروز اهمال کاری در محیط های شغلی است لذا نقش ویژگی های شغلی و انگیزش شغلی را در قالب یک مدل علّی بررسی می کند.

 1-2- بیان مسئله

مطالعات اخیر نشان داده اند که اهمال کاری اثرات منفی بر سلامت جسمی، عادات غذایی و ورزش افراد بر جای می گذارد (گوردون[5]،2003). از جمله عواملی که می تواند  باعث  بروز  اهمال کاری  شغلی کارکنان در سازمان ها شوند می توان به دو مورد عمده اشاره کرد : 1- آسیب ها و ناهنجاری هایی که مربوط به روان شخص اهمال کار است : خود کم بینی ، توقع بیش از حد از خود ، پایین بودن سطح تحمل ، کمال طلبی وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویی کوتاه مدت ، فقدان قاطعیت و عدم اعتماد بنفس از آن جمله اند. 2- آسیب هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و با محیط اطراف خود را نشان می دهد ؛ نظیر نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار ، نگرش منفی به کار ، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران ، احساس عدم مسئولیت و لجبازی با دیگران (آقا تهرانی،1385). علاوه بر بحث پیرامون علل اهمال کاری، پیامدهای این متغیر مدنظر پژوهشگران بوده است. آثار و پیامدهای اهمال کاری را می توان در اموری چند خلاصه کرد که عبارتند :

  1. بیش تر افراد از تأخیر در انجام کار خود و دیگران پشیمان و ناراحتند.
  2. اهمال کاران در خود احساس پوچی و بی ارزشی می کنند.
  3. در بیش تر گزارش هایی که اهمال کاران داده اند، این نکته جلب توجه کرده که همه از کمبود اعتماد به نفس گلایه کرده اند.
  4. بالاخره، استمرار بر اهمال کاری انسان را به وادی حیرت و سرگردانی سوق خواهد داد(آقا تهرانی،1385).

سازمان هایی که افراد آن مبتلا به اهمال کاری می باشند خستگی، ناامیدی، ترک کار و عدم موفقیت و مشکلات جسمی و روحی از ویژگی کارکنان آنان و عدم تحول، افت عملکرد و کارآیی از ویژگی های سازمانی آنان خواهد بود (بلس[6]،1989). باوجود تاثیر بالقوه اهمال کاری بر بازدهی و عملکرد سازمان ها به اهمال کاری در محیط های شغلی توجه پژوهشی اندکی شده است. تحقیقات موجود به بررسی نقش ویژگی های فردی و محیطی در اهمال کاری شغلی پرداخته اند و اهمیت این دو دسته عوامل را نشان داده اند. در پژوهش های موجود نقش متغیرهای مختلف فردی و محیطی مدنظر بوده است نظیر خودکارآمدی ، وظیفه شناسی ، خودکنترلی ، حواس پرتی ، تکانشی بودن ، بیزاری از تکلیف ، روان رنجورخویی ، تمرد و سرکشی و انگیزش شغلی(استیل[7]،2007). در این میان یکی از متغیرهای محیطی تاثیر گذار بر اهمال کاری شغلی ، ویژگی های شغلی[8] بوده است.

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 پایان نامه و مقاله

 

پنج ویژگی اصلی یک شغل عبارت است از:

الف- تنوع در مهارت[9]: شغلی كه انجام آن مستلزم كاربرد تعداد زیادی از مهارت‌ها و استعدادهای شخصی باشد، همه‌ی توانایی‌ها و مهارت‌های فرد را به چالش می‌كشد و افراد به احتمال قوی چنین مشاغلی را معنادار خواهند یافت.

ب-هویت وظیفه[10]: هویت تكلیف ناظر بر آن است كه آیا كاركنان در انجام فعالیت‌های خود بخش معناداری از كار را تا رسیدن به نتیجه‌ی نهایی انجام می‌دهند و آیا نسبت به كل فرایند كار از درك و آگاهی كافی برخوردارند یا خیر؟

ج- اهمیت وظیفه[11]: میزان تأثیر شغل فرد بر زندگی یا كار سایر افراد در همان سازمان و یا بیرون از سازمان می‌باشد.

د-استقلال كاری[12]: میزان آزادی، عدم وابستگی و اختیار فرد برای برنامه ریزی شغلی و انتخاب روش‌های مناسب جهت انجام كار اشاره دارد.

ه- بازخورد[13]: درجه دریافت اطلاعات روشن و بی‌واسطه در مورد میزان و چگونگی عملكرد شغلی فرد را بازخورد شغلی می‌نامند(هاكمن و الدهام[14]، 1976).

هر چند این تحقیقات مؤید وجود رابطه بین ویژگی های شغلی با اهمال کاری شغلی می باشد با این حال در خصوص مکانیسم این ارتباط اطلاعات چندانی در دست نیست. در پژوهش حاضر  نقش واسطه ای انگیزش شغلی[16] در رابطه بین دو متغیر اهمال کاری شغلی و ویژگی های شغلی مورد بررسی قرار می گیرد. انگیزش شغلی عبارت است از میل به کوشش فراوان در جهت تأمین هدفهای سازمان. یکی از دلایل موفقیت کارکنان و به تبع آن سازمان ها وجود عوامل انگیزشی در حد بالا در آن سازمان می باشد. برای توجیه اختلاف بین کارکنان که استعداد، توانایی و فرصت یکسانی برای کار در محیط یک سازمان و تحت شرایط وامکانات مساوی شغلی بوده اما عملکرد متفاوتی دارند،از مفهوم انگیزش شغلی استفاده می شود. منظور از انگیزش شغلی، عوامل، شرایط و اوضاع واحوالی است که موجب برانگیختن، جهت دادن وتداوم رفتارفرد به شکل مطلوب در ارتباط با موقعیت های شغلی اش می گردد. انگیزش شغلی نشان دهنده میل و علاقه فرد نسبت به انجام دادن یک کار، سروسامان دادن به محیط مادی ، معنوی واجتماعی خود ، فائق آمدن برموانع ، از دیگران سبقت گرفتن و رقابت کردن با آنها از طریق کوشش زیاد برای بهتر انجام دادن کارهاست .

الدهام(1976)در مطالعه ای به بررسی رابطه ویژگی های شغلی کارکنان با انگیزش درونی شغل و عملکرد شغلی و انحرافهای تعدیل کننده نیاز رشدی و خشنودی کار پرداخت. یافته های او نشان داده که رابطه مثبت و معنی داری بین انگیزش درونی و رتبه های کارکنان از کیفیت، کمیت و تلاش شغلی وجود دارد. یعنی هر چه کارکنان احساسات درونی مثبت بیشتری را از عملکرد موثر خود تجربه کند عملکرد شغلی (طبق رتبه بندی فرد) بیشتر خواهد بود.

استیل(2007)در یک فرا تحلیل علل و اثرات احتمالی اهمال کاری را با متغیرهای متعدد مورد بررسی قرار داده است. یافته های وی نشان داد که انگیزش شغلی پیش بینی کننده قوی برای اهمال کاری می باشد.

با در نظر گرفتن نوع روابط حاکم بین متغیرهای پژوهش یعنی رابطه بین ویژگی های شغلی با اهمال کاری شغلی، رابطه بین ویژگی های شغلی با انگیزش شغلی و رابطه بین انگیزش شغلی با اهمال کاری شغلی انتظار می رود انگیزش شغلی بین متغیرهای ویژگی های شغلی و          اهمال کاری شغلی نقش واسطه ای را داشته باشد.

job procrastination –1

1– Ellis

2– Martin

3-Blnkstyn

4-Gordon

[6] -Bls

[7] -Style

[8] – job characteristics

[9]- Versatility

[10] – Task identity

[11] – Duty of care

[12] – Independent work

[13] -Feedback –

[14] – Hackman & Oldham

[15] -Lvnrgan-

 

[16]- job motivation

 


 


فرم در حال بارگذاری ...